گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

حاشا که دلم ز شب‌نشینی سیر است

یا ساقی ما بی‌مدد و ادبیر است

از خواب چو سایه عقل‌ها سر زیر است

فردا ز پگه بیا که امشب دیر است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
اهلی شیرازی

ای آنکه زبون آهویت صد شیر است

سر پنجه آفتاب دستت زیر است

بر خصم تو شمشیر کشد از همه سو

کز شش جهت او سزای شش شمشیر است

عرفی

در باغم و دل شکارگاه شیراست

نگشوده نظر دل از تماشا سیر است

چون دیده گشایم که چمن بیگانه ست

چون سینه گشایم که هوا شمشیر است

ابوالحسن فراهانی

گفتم سفری کنم اگر تقدیرست

دلگیری فارس را سفر تدبیر است

اما چکنم که آب چشم تر من

چون خاک سر کوی تو دامنگیر است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه