گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
محتشم کاشانی

این آب که خضر ازو بقا خواسته است

وز غیرتش آب زندگی کاسته است

از قوت فواره نگشتست بلند

کز جای ز تعظیم تو برخاسته است

واعظ قزوینی

ای آنکه ترا خانه آراسته است

عمر تو در افزونی آن کاسته است

در هر گل این زمین، چو شبنم هر روز

صد چون تو نشسته است و برخاسته است

سحاب اصفهانی

گویند آن را که چون گل آراسته است

و آن را که قدش چو سرو نو خاسته است

کآنرا که هلاکش از جفا خواسته بود

او بی تو چنان شد که دلت خواسته است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سحاب اصفهانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه