گنجور

حاشیه‌گذاری‌های جعفر جعفر

جعفر جعفر


جعفر جعفر در ‫۷ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۹ در پاسخ به مسعودهوشمندی حاجی آبادغوری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

در قسمت اول دقیقا چون حافظ از دریا ترس داشته این اوج عشق و شوق دیدار محبوب را نشان میدهد که ترسها را کنار میگذارد و برای رسیدن به آشنا با کشتی شکسته آرزوی باد شرطه میکند که به دیدار محبوب آشنا برود. چون با آسودگی و خیال راحت و کشتی سالم و نشستن و بی تحرکی نمیشود به دیدار محبوب رفت. باید از جان گذر کرد تا به جانان رسید. و این امر با کشتی شکسته امکان پذیر هست. و در قسمت دوم که گفته اید حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود. دقیقا معنای نپوشیدن درست است و اختیار حافظ از نپوشیدن این خرقه حکایت میکند و در مثرع بعدی مفهوم این بیت کامل میشود. ای شیخ پاک دامن معذور دار ما را کنایه به شیخ زده و ازش عذر خواهی کرده در تفکرات و دیگر اشعار حافظ هم این نمایان است. که به شیخ ها و زاهد های ریا کار که فقط در لباس و خرقه تقوا اند اما دنبال منافع خودشون هستند ناراحت هست والبته در این شعر به آنها هم بی اعتنایی میکند.به توجه به این که می در عرفا نماد صافی و زلالی و پاکی هست چون فرد مست که می نوشیده به واسطه می تمام نقابها و زرنگ بازی ها را کنار گذاشته و ادم صاف و یکرو  شده است. و با کنایه میگه

من ادم بدی ام چون لباس و ظاهر  صافی و پاکی را نپوشیدم

ای شیخ تو که خوب و پاکدامنی من را ببخش. 

 

جعفر جعفر در ‫۷ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۹ در پاسخ به حقیقت دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

در اینجا رندان درست است و آرایه تناقض به کار میرود. مگر میشود رندی پارسا باشد؟ رند دارای بار معنایی منفی و پارسا دارای بار معنایی مثبت است. اگر پیران پارسا را قرار دهیم شعر جذابیت خودش را از دست میدهد. در گذشته تقریبا هر شخصی در سن پیری پارسا میشد (در جوانی پاک زیستن شیوه پیغمبری است**ور نه هر گبری به پیری میشود پرهیزگار) پس پیر پارسا در بیشتر موارد انسانهای معمولی هست. و منتظر بشارت و خبر خوش نمیتواند باشد. بلکه از روی غریزه و به صورت روند کلی زندگی و کهولت سن پارسا گشته. اما فرد رند که پارسایی پیشه کند از روی عقل بوده و دنبال بشارتی از این سختی که تحمل میکند است.

 

جعفر جعفر در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۹ در پاسخ به محمد ضیایی دربارهٔ رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۴ - مجذوب تبریزی:

منظور مولانا در نی نامه از نی گیاه نیست بله تکه ای نی است که به عبارتی فلوت هم میگن. نی حریف هرکه از یاری برید. همان سازی است که چوپانها در بیابان مینوازند. که در ابتدا هم میگه بشنو از نی چون حکایت میکند...... مقصود همان ساز است که بعد در ادامه به آن رنگ عرفانی میبخشد و در ادامه گفته میشود که از نیستان برده و جدا شده است پس به نیستی رسده است ( از نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم مرد و زن نالیده اند) اما در این شعر بالا مقصود از نی، گیاه نی هست که هنوز به نیستی نرسیده است.و ادعای نیست بودن را دارد.

 

sunny dark_mode