گنجور

حاشیه‌گذاری‌های محسن حسيني پور

محسن حسيني پور


محسن حسینی پور در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۰ - وصف ضعیف دلی و سستی صوفی سایه پرورد مجاهده ناکرده درد و داغ عشق ناچشیده به سجده و دست‌بوس عام و به حرمت نظر کردن و بانگشت نمودن ایشان کی امروز در زمانه صوفی اوست غره شده و بوهم بیمار شده هم‌چون آن معلم کی کودکان گفتند کی رنجوری و با این وهم کی من مجاهدم مرا درین ره پهلوان می‌دانند با غازیان به غزا رفته کی به ظاهر نیز هنر بنمایم در جهاد اکبر مستثناام جهاد اصغر خود پیش من چه محل دارد خیال شیر دیده و دلیریها کرده و مست این دلیری شده و روی به بیشه نهاده به قصد شیر و شیر به زبان حال گفته کی کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون:

 با سلام و احترام

اتفاقاً باید از حضرت مولانا سپاسگزار باشیم که به صورت مستند وقایعی در زمانهایی نزیدکتر به زمان حیات جنابشان را روایت کرده اند تا اینگونه برداشت نشود در آن زمانه همه چیز گل و بلبل بوده است و هیچگونه خون و خونریزی وجود نداشته است . مهم این است که الان چگونه بیاندیشیم و رفتار کنیم و اگر قرار است با خواندن یک داستان مستند گونه چشم و گوش بسته پیروی کنیم که نشاید که ناممان را نهند آدمی ...!

 

محسن حسینی پور در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۲:

با سلام

عبر مخفف عبیر است و عبیر مترادف عنبر، مشک و عطر می باشد ضمن اینکه استفاده از کلمه عنبر وزن شعر را هم به هم می ریزد همچنین حضرت مولانا در غزل دیگری نیز این ترکیب را استفاده کرده است.

هندوی شب سر زلفین ببرد ز طمع

زلف او گر بفشانید عبربیز کنید

 

محسن حسینی پور در ‫۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۱:

با سلام

بیت 14 :

یا رب به غیر این زبان جان را زبانی ده روان

در قطع و وصل وحدتت تا بسکلد زنار من

بسکلد همان شکل قدیمی بگسلد می باشد که در زمان های قدیم به صورت بسکلد از ریشه سکلیدن رواج داشته است که به مرور زمان جای حرف "س" و "ک" با هم عوض شده است و در تغییری دیگر، به خاطر تکامل زبانی و دشواری تلفظ کاف وسین با هم به صورت بگسلد در آمده است.لازم به ذکر است کلمه بسکلد در آثار منظوم و منثور حضرت مولانا به دفعات به کار رفته است و در سایت وزین گنجور قابل مشاهده است.

 

محسن حسینی پور در ‫۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۸:

با سلام

بسکلد همان شکل قدیمی بگسلد می باشد که در زمان های قدیم به صورت بسکلد از ریشه سکلیدن رواج داشته است که به مرور زمان جای حرف "س" و "ک" با هم عوض شده است و در تغییری دیگر، به خاطر تکامل زبانی و دشواری تلفظ کاف وسین با هم به صورت بگسلد در آمده است.لازم به ذکر است کلمه بسکلد در آثار منظوم و منثور حضرت مولانا به دفعات به کار رفته است و در سایت وزین گنجور قابل مشاهده است.

 

محسن حسینی پور در ‫۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۹:

با سلام

بسکلد همان شکل قدیمی بگسلد می باشد که در زمان های قدیم به صورت بسکلد از ریشه سکلیدن رواج داشته است که به مرور زمان جای حرف "س" و "ک" با هم عوض شده است و در تغییری دیگر، به خاطر تکامل زبانی و دشواری تلفظ کاف وسین با هم به صورت بگسلد در آمده است.لازم به ذکر است کلمه بسکلد در آثار منظوم و منثور حضرت مولانا به دفعات به کار رفته است و در سایت وزین گنجور قابل مشاهده است.

 

محسن حسینی پور در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:

جناب آقای عمار خدابخشی مصرع "ای که هستی ما ره را مبند   ما به کوه قاف و عنقا می رویم " یعنی : ای کوه هستی(جسم ) ما ، راه را مبند به عبارتی میگوید ای وجود و جسم ما که مانند سدی مانع از این می شوی که ما به حقیقت نهایی (خدا) پی ببریم و تو مانع آن هستی سد راه مشو چون انسان می خواهد به مراتب بالاتری از حقیقت خویش پی ببرد که تعبیر عرفانی آن منزلگاه عنقا(سیمرغ) یعنی کوه قاف می باشد.پس برای رسیدن به آنجا کوه کوچکی مثل این جسم خاکی ما مانع رسیدن به آن کوه بزرگ(قاف) می شود.

 

محسن حسینی پور در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۳ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۰ - وصف ضعیف دلی و سستی صوفی سایه پرورد مجاهده ناکرده درد و داغ عشق ناچشیده به سجده و دست‌بوس عام و به حرمت نظر کردن و بانگشت نمودن ایشان کی امروز در زمانه صوفی اوست غره شده و بوهم بیمار شده هم‌چون آن معلم کی کودکان گفتند کی رنجوری و با این وهم کی من مجاهدم مرا درین ره پهلوان می‌دانند با غازیان به غزا رفته کی به ظاهر نیز هنر بنمایم در جهاد اکبر مستثناام جهاد اصغر خود پیش من چه محل دارد خیال شیر دیده و دلیریها کرده و مست این دلیری شده و روی به بیشه نهاده به قصد شیر و شیر به زبان حال گفته کی کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون:

در مصرع اول بیت دوم « ماند صوفی با بنه و خیمه و ضعاف » هر دو حرف عطف واو ، وزن مصرع را از فاعلاتن فاعلاتن فاعلن به مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن تغییر داده است لذا حذف این دو واو وزن مصرع را اصلاح می کند.

 

محسن حسینی پور در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۸ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱ - آغاز سخن:

معنی ابیات ۲۶ تا ۳۰ توسط دکتر سعیدحمیدیان که در سایت خبرگزاری کتاب ایران ارایه شده است خدمت دلبستگان ادب فارسی تقدیم می کنم.

بیت ۲۶ و ۲۷ : نظامی درباره خلقت جهان می‌گوید «در هوس این دو سه ویرانه ده/ کار فلک بود گره در گره/ تا نگشاد این گره وهم سوز / زلف شب ایمن نشد از دست روز».

پرسش این است که نظامی در این بیت‌ها چه می‌خواهد بگوید؟ امروزه هنگام سخن از آفرینش جهان، از انفجار اولیه سخن می‌گویند که جهان به صورت یک توده بخار درهم بود و کهکشان‌ها و ستاره‌ها از هم جدا نبودند. پس خداوند جهان را از آن انفجار خلق کرد. اما نظامی بر اساس دیدگاه قدما از «ویرانه ده» سخن می‌گوید. نخست باید توجه داشت که شاعر در منظومه‌هایش از ترکیب «دو و سه» بسیار استفاده می‌کند. این را به قصد تحقیر بر زبان می‌آورد. پس او در واقع می‌خواهد بگوید که تمام آسمان‌ها دو و سه ده ویرانه بودند. کار فلک نیز مانند توده‌های بخار، نامعلوم بود. یا به عبارت دیگر، کارها گره در گره و درهم بود. شاعر می‌گوید که خداوند این گره را که وهم عقلا را می‌سوزاند، تا موقعی که از هم باز نکرده بود، هیچ چیز در جای خود قرار نداشت. پس از باز شدن آن گره است که زلف شب، از دست روز ایمن می‌شود. نظامی می‌گوید که برای خداوند، خلقت جهان بسیار ساده و پیش پا افتاده بود.

بیت ۲۹ :  «زین دو سه چنبر که بر افلاک زد/ هفت گره بر کمر خاک زد».

هفت گره یعنی هفت اقلیم. پس، از یک کار کوچک خداوند است که چنان حالتی پدید آمده و همه چیز در جایگاه خود قرار گرفته است. 

بیت ۳۰ : «کرد قبا جبه خورشید و ماه/ زین دو کله وار سپید و سیاه».

نخست باید بدانیم که جبه چیست. جبه لباس فاخری است که اعیان و اشراف می‌پوشیدند. اما «قبا کردن» کنایه است از پاره کردن. شاعر باز طبق شیوه خود هیچ توضیحی نمی‌دهد، این ما هستیم که باید بفهمیم که «دو کله وار سپید و سیاه» یعنی چه. «کله وار» یعنی یک قواره پارچه؛ پس او می‌خواهد بگوید که خداوند، شب و روز را مثل لباس، از وسط دو پاره کرد. 

بیت ۳۲ : «جام سحر در گل شبرنگ ریخت/ جرعه آن در دهن سنگ ریخت».

اشعه خورشید هنگام سپیده دم، حالت شراب دارد. پس شراب را روی خاک ریخت و خاک از آن نصیب بُرد. این که می‌گوید جرعه را در دهن سنگ می‌ریزد اشاره است به اعتقادات گذشتگان، که می‌گفتند اجرامی که در دل سنگ‌ها و کوه‌ها قرار دارند از اشعه آفتاب پدید آمده‌اند. پس معنای آن چنین است که جرعه‌ای از این جام صبح را (که کنایه از خورشید است) در سنگ می‌ریزد و اجرام را پدید می‌آورد. 

 

بیت ۳۳ : «ز آتش و آبی که به هم درشکست/ پیه در و گرده یاقوت بست».

در این‌جا صنعت «لف و نشر» را بکار برده است؛ یعنی استفاده از دو چیز که به هم مربوط‌اند. در بیت یاد شده، آتش و سنگ داریم که در مقابل در و یاقوت قرار می‌گیرند. پس آتش به یاقوت برمی‌گردد. قدما می‌گفتند که جرم یاقوت از آتش است. نظامی می‌خواهد بگوید که خداوند آتش و آب را با هم مخلوط کرد. 

 

محسن حسینی پور در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۸:

در فارسی جدید برای کلماتی که به «ه» ختم می شوند برای در حالت مضاف و مضاف الیه و یا موصوف و صفت از حرف «ی» استفاده می شود مثل قهوه ی تلخ و قصه ی من . بنا بر این در بیت مذکور کلمه وسوسه به صورت «وسوسه ی قواده ای» نوشته و خوانده می شود و هیچ مشکل وزنی هم پیش نمی آید.

 

محسن حسینی پور در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱:

با سلام و احترام 

سه نفر در جهان قدیم تراژدی را خلق کردند که به ترتیب زمانی شاعر یونانی هومر با منظومه های ادیسه  ایلیا ، حکیم فردوسی با جاودان اثرش شاهنامه و شکسپیر با مجموعه ی نمایشنامه هایش می باشند.اما شاهنامه فردوسی در این میان سرآمد می باشد زیرا در این اثر ماندگار هم تلاش بر زنده کردن زبان پارسی سره داشته هم کوشش کرده است تا در بیانی دلنشین و شیوا داستان‌هایش را بیان کند  و اوج کارش در داستان رستم و سهراب است که باعث خلق تلخترین تراژدی انسانی می شود و شروع داستان با بیت اول مانند پتکی بر سر خواننده فرود می آید   اگر تند بادی....... که مفهوم کلی شروع داستان بر مدار سرنوشت می چرخد و به ما یاد آور می شود که انسان را از سرنوشت محتومش گریزی نیست . 

 

محسن حسینی پور در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

با سلام و احترام پرواز همای این شعر را در تیتراژ سریال ایرانی احضار خوانده است اما من نتوانستم این را در قسمت آهنگهای مرتبط اضافه کنم.

 

محسن حسینی پور در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:

با سلام  شعر بسیار زیبایی است.

 

محسن حسینی پور در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱:

اینجانب در نسخه دانشگاهی ، این مصرع را به صورت " چنان تند بادی بر آید زکنج " دیده ام و فکر میکنم بار معنایی تاثیر گذار تری دارد که اشاره به سرنوشتی نامعلوم برای شخصیت های داستان را به ارمغان دارد و در همان مصرع اول خواننده را به فکر فرو می برد.

 

محسن حسینی پور در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

با سلا و عرض ادب خدمت آقای اسماعیلی با تشکر از توضیحات جامع و خوبتان ، فقط به نظر این حقیر که تا حدودی با اوزان شعر فارسی آشنایی دارم و دوره ای را نیز زیر نظر یکی از استاتید گذرانده ام عرض می کنم که در بیت پنجم برای آنکه در وزن شعر خدشه ای وارد نشود بجای پیشنهاد جنابعالی برای خواندن" چه بود" به صورت " چبُد" که  یک حالت سکته به ریتم آهنگین شعر تحمیل می شود و از ضرب آهنگ شعر میکاهد  صحیح تر آن است که آن را به صورت " چِب وَد" ادا شود .جسارت بنده را پذیرا باشید.

 

sunny dark_mode