مهرزاد سپاهی
مهرزاد سپاهی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:
چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست
چون هست ز هر چه نیست نقصان و شکست
انگار که هر چه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هستبه نظر من اینجوری درست تره. هم به دلیل بازی با تضاد هست و نیست یکی در میان که به زیبایی ادبی می افزاید. هم از نظر معنی منتقل شده.
چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست = به دلیل اینکه از چیزایی که "هست" جز بادی در دست نداریم
چون هست ز هر چه نیست نقصان و شکست = و به دلیل اینکه هر چیزی که "هست" به خاطر چیز هایی که ندارد نقصان و شکست دارد
انگار که هر چه هست در عالم نیست = انگار به نظر می آید که هر چیزی که "هست" ارزشی ندارد و نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست = پس تو در نظر بگیر و تخیل کن که هر چیزی که "نیست" در عالم وجود دارد