گنجور

حاشیه‌گذاری‌های خانلر

خانلر


خانلر در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

باسلام...

خدمت عزیزان و سروران و ادب دوستان.

باید گفت هر کسی به اندازه ی فهم خود و ادراک خود برداشتی از غزل مولانا می نماید همچون که هر کس به اندازه ی ظرف خود آب از بحر بردارد...

به نظر بنده سودا می تواند همان سوْ دا در ترکی باشد که همان دوست داشتن و عشق معنی شده و شاعر داره از درگیر شدن خودش در عشق و اتفاقات بعد آن بیان میکندکه این عشق هم می تواند زمینی باشد و هم الهی...که تمام این اتفاقات که در طول شعر پیش می آید حاصل عشق است و قلب را چون دریایی مواج تشبیه کرده که کشتی عقل را در هم میشکند و خون و حیات دریا که همان قلب است را خشک می کند و از آدمی فقط تکه های استخوان می ماند که آن هم در درون خاک دفن می شود که در پایان با اشاره ای عجیب و دقیق و خلاصه می گوید که عشق همچون افیون دریای حیات را می خشکاند و همچون دهانبند یا افساری تو را به هر سمت و سویی می برد.

چه می دانستم که این عشق مرا اینگونه مجنون و دیوانه بسازد ودر دلم آتشی بیافکند و دلم راچون دوزخ شعله ور گرداند و  از چشمانم باران عشق رودی چون جیحون سازد،نمی دانستم که عشق چون سیلابی عقل مرا(که دراینجا به کشتی تشبیه شده) در دریای خون (مقصود تلاطم و درگیری بین عقل و دل)بیاندازد.آنگاه با قدرتی فرا دست یافتنی عقل مرا (که به کشتی تشبیه شده)در هم بکوبد و تصمیمات عاقلانه(که به تخته های کشتی تشبیه شده ) را که هم چون زنجیر وار چراغ راهم بود را از هم جدا کند وامکان تصمیم درست گرفتن را از من بگیرد با دل آشوبه های پیاپی که حاصل عشق است(دراینجا به موج های پیاپی تشبیه شده) آنها رو از هم جدا سازدو عشق  رسیدن به معشوق همچون نهنگی دریای دل و احساس فرد را فرو خورد و از فرد چون جنون نماند و از دریایی از احساس چون ذره ای احساس که آن هم بیانگر جنون آدمی است باقی نمی ماند که رود مظهر تلاطم و جنون و خروش هست و دریا مظهر آرامش و مقصود شاعر این است که عشق مرا از دریایی از آرامش به غوغا کده ای چون رود خروشان تبدیل کرد و در پیچاپیچ و خم و راست این وادی (عشق)انداخت.

 

 

 

sunny dark_mode