بهاره اسماعیلی
بهاره اسماعیلی در ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۳ در پاسخ به مسعود دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۶:
لاحول همون «لا حول و لا قوة الله بالله العلی العظیم» دعایی هست که موقع ترس و کمک و ضعف میخونن. تو این بیت میگه از شیطان نترس و هی فقط دعا نکن من دست از این کار کشیدم الان شیطان از من میترسه.
کل این شعر نوعی دعا و صحبت عاشقانه بین شاعر و خداست به زبان مخصوص خودش
بهاره اسماعیلی در ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۹ در پاسخ به زهرا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۶:
لعل یعنی پیام معشوق و ذوق و محبت. کان من هم میشه وجود من معنی این مصرع یعنی یک لحظه هم صدا و محبتت از وجود من خالی نشه
بهاره اسماعیلی در ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:
چقدر دو بیت ۱۲ و ۱۳ تکان دهنده هست:
۱۲: یک بار برای خدا روزه بگیر (نخور) و نخواب (عبادت شبانه) بکن و صد شب و روز هر کار میخواهی بکن.
۱۳: از قبرهای قبرستان آه و حسرت و درد و دریغ فریاد میکنه و تو گوشت نمیشنوه.
بهاره اسماعیلی در ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۶:
با ما خو کنی در هر بیت معنای متفاوتی داره که این از هنرهای مولاناست.
بیت ۱:شاید پشیمان نشی
بیت۲: کنار بیایی
بیت ۳:درونم را ببینی
بیت ۴:من را قبول و باور کنی
بیت ۵:درک کنی، بچشی
بیت ۶: دلت به حال من بسوزد
بیت ۷:متوجه من بشوی
بیت ۸:اعتماد کنی و بپذیری
بیت ۹:دل رحمی کنی
بیت ۱۰: به دید من بیایی و برای من باشی
معنی کلمات:
یار:خدا، نیکو کنی:منت بگذاری، اقبال خود صد تو کنی: کمی از وقتت را بدهی، بوک: شاید
گرد ره: آلودگی زمینی بودن بر بدن، آفاق را آراستم: به آسمانی شدن مهیا شدم، جرم تو برخاستم: برای گناه عاشق بودن تو به پا خیزیدم.
عدم: نیستی مطلق، زادم تو را: آشنا شدم، برتخت بنهادم تو را:تمام وجود خودم را از تو کردم، آیینه: طبق عرفان مولانا جان و روح است،
کان من:وجود من، طالب فرمان من: میخواهی فرمان برداری من را ببینی، آخر: خب، احسان: تقدیم همه چیز.
شرب:عشق،پیمانه شو: اندازه بگیر، وز خویشتن بیگانه شو: لحظه ای سرور بودنت را کنار بگذار، درد من: درد عشق، همخانه شو:آشنا شو.
سیمرغ:در نظر مولانا نماد انسان کامل، فلان: خدا
سیم و زر: پاکان و نیکان، عاشق هر لب شکر: عاشقِ کسانی که دوستت دارند،باری: یک بار، خوبی نگر: با دقت نگاه کن.
تخم وفا:دوستداری، نقش عجب بنگاشتم:به شکل عجیبی عارف و عاشقت شدم،پرده ها برداشتم: خودمو رسوا کردم،
بیت۱۰:گفتی به ادیانت اعتماد کنم، به برادرانم کمک کنم،عمیقاً عاشق ایمانم باشم و این کار را کردم تا اینکه دلت به رحم بیاد.
تو را گوید: در مورد تو حرف می زند، به پیش ما بیا: به نظر ما هم بیا، ز زرق و از ریا: اینکه میگی من همه را میبینم