فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:
سلام آقا رضا
نبینم غمگین باشی, امیدوارم خدا به شما بردباری دهد.
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۳ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۰ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:
با سلام
خواستم از آقا رضا برای اینهمه عشق ونیرو و برباری که برای شرح غزل ها بکار می بندد سپاسگزاری کنم.
بخاطر شما من روزانه چندین غزل را خوب می خوانم و شیرینی آن را در کل وجودم احساس می کنم.
سپاسگزارم که هستید و برای ما نوشتید. امیدوارم در اون دنیا همنشین حافظ باشید.
خطاب به دوستانی که تلاش ایشان را ندید می گیرند:
ظاهرا داستان حافظ و فردوسی و .... با کوته نظران همچنان ادامه دارد و.قرار نیست هیچ وقت پایان یابد.
سنگ بدگوهر اگر کاسه ی زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
شادی تان جاودان
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۷:
" نام و ننگ "
صُبح هست دَمی بَر مِیِ گُلرنگ زنیم
وین شیشه یِ نام و ننگ بَر سنگ زنیم
دست از اَمَلِ درازِ خود باز کشیم
در زُلفِ نگار و دامنِ چنگ زنیم
- دَمی بَر زنیم : جرعه ای بنوشیم، انجام دهیم
- مِیِ گلرنگ : شرابِ سرخرنگ، کارهایی که باعث شادیِ دل و پاکیِ روان می شود
- نام و ننگ : آبرو، حیثیت، اعتبار
- دست باز کشیم : ترک کنیم، رها کنیم
- اَمَلِ دراز: آرزوهای دور و دراز
- زُلفِ نِگار: مویِ معشوق
- دامنِ چَنگ: تارهای سازِ چَنگ به دامن تشبیه شده است
برداشت آزاد:
روزی نو دوباره به ما هدیه شده، بیا رنج و اندوه را از دل خود بیرون کنیم و بیخیالِ حفظِ آبرو و حیثیت که همچون تُنگِ شیشه ای ما را زندانی کرده، شویم! بیا برایِ دلِ خودمان زندگی کنیم، نه دیگران! لحظاتِ حالِ خود را برای آرزوهایِ دور و دراز و بعضا دست نیافتنی تباه نکنیم و به شادمانی و سرخوشی که همانا حقیقت راستینِ وجودی ما هست رسیده و با همنشینی افراد سرخوش و سرزنده و همچنین کارهایِ شورانگیز حقیقت خود را کشف کنیم.
دی پیرِ مِی فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا: شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد
گفتم: به باد می دهدم باده نام و ننگ
گفتا: قبول کن سخن و هرچه باد باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن زِ دست
از بهرِ این معامله غمگین مباش و شاد
دیوان حافظ » غزل ۱۰۰
- دی: دیروز
- پیرِ مِی فروش: افراد بزرگ و خردمند نظیر حافظ، خیام و... که با راهنمایی و پندهای خود شادی واقعی را به ما ارزانی می دارند
- ذکرش: یادِ او
- شراب نوش: شادمان زندگی کن
- به باد می دهدم باده نام و ننگ: این راستی و بی ریایی باعث نابودی آبرو و حیثیتِ من می شود (ولی در عوض باعث رهایی روح از قید و بندهای بیخود و بیهوده می شود و آن موقع هست که رشد و کمال آغاز می شود)
- قبول کن سخن: این پند و اندرز را بپذیر
- هرچه باد باد: نگران آینده و نتیجه کار نباش
- مایه: سرمایه
- چو خواهد شدن زِ دست: وقتی قرار است که با مرگ همه چیزمان را از دست بدهیم
- معامله: پیشآمدهایِ خوب یا بدِ زندگی که روزانه برای ما رخ می دهد
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:
سلام آقا رضا
ممنون که هستی و به این سادگی و روانی غزل ها را برای ما معنی می کنی.
هر روز به امید نوشته های شما به گنجور و غزلیات حافظ میآیم.
سپاسگزارم