ای خواجه که بر در تو چون نظر زنم
در حال تکیه در بر فتح و ظفر زنم
واندر مدایحت چو به نظم آورم سخن
گوئی گلاب «و» آب همی بر شکر زنم
چون بر فلک برم سخن اندر ستودنت
رایت ز فخر بر سر شمس و قمر زنم
وز بهر یک سخن نه ز یکی هزار بار
برتر سپهر بر ز می زیرتر زنم
چون تیغ خاطرم ز خطاها برهنه شد
برفرق حاسدت بهجا در تبر زنم
واندر نگارخانه مدحت ز عقل و طبع
شکل ادب نمایم و رسم هنر زنم
تیری که بر دو دیده خصمت زنم ز کین
هم دل دهد به جان تو کش بر جگر زنم
چون دانه ام به خاک دراز رنج روزگار
هر چند در هوای تو چون مرغ پرزنم
دستارکی خریده ام ار تو بها دهیش
بر سر نهم به نامت و با چرخ بر زنم
اکنون مرا به قیمت دستار دست گیر
تا لافها ز کیسه تو بیشتر زنم
چون وقت آز پای تو بوسم گه نیاز
داری روا که دست به شخصی دگر زنم؟
گر در گذاریم به سرا پرده کرم
با پادشه ز مرتبه خیمه به در زنم
دی و پری گفتی که امروز باز گرد
که اول تو را دهم زر فردا که زر زنم
امروز دان که باز نگردم به هیچ وجه
گر زر زنی و گرنه تو را من به زر زنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و ارادت شاعر به محبوبش است. شاعر با زبان فصیح و تشبیهات زیبا، احساس عمیق خود را به محبوبش ابراز میکند و آرزوهایی را برای ستایش و مدح او بیان میکند. او خود را همچون دانهای در خاک میبیند که از رنجها میکاهد و در تلاش است تا محبت محبوبش را جلب کند. شاعر تأکید میکند که برای تقدیر از محبوبش هر کاری خواهد کرد و حتی حاضر است به خاطر او به دیگران بیاعتنا باشد. در نهایت، او با صراحت میگوید که هیچ وقت به عشق محبوبش خیانت نخواهد کرد و هرچه باشد، او را فراموش نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: ای آقایی که وقتی به درگاه تو نگاه میکنم، در آن لحظه به پیروزی و موفقیت اتکاء میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی که در توصیف تو سخن میگویم، شکر را با گلاب و آب ترکیب میکنم تا خوشبو و شیرین شود.
هوش مصنوعی: وقتی به آسمان بروم و درباره تو سخن بگویم، پرچم فخر را بر سر خورشید و ماه قرار میدهم.
هوش مصنوعی: برای یک سخن، نه از یکی، بلکه هزار بار از آسمان بالاتر و از می پایینتر برخورد میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی که ذهنم از اشتباهات پاک شد، با شادی و قدرت به حاسد خود ضربه میزنم.
هوش مصنوعی: من در گالری ستایش، با استفاده از عقل و استعداد خود، شکلی از ادب را نشان میدهم و نموداری از هنر را به تصویر میکشم.
هوش مصنوعی: اگر با چشمهای خصم تو زخم بزنم به خاطر کینهام، دل من هم برای تو خواهد سوخت و جانم را به خاطر تو فدای او میکنم.
هوش مصنوعی: من مانند دانهای هستم که در خاک به سر میبرد و با وجود رنجهای روزگار، همچنان در آرزوی تو به پرواز در میآیم.
هوش مصنوعی: من یک دستاری خریدهام و اگر تو بها بدهی، آن را به یاد تو بر سر میگذارم و به گردشی با عشق تو میچرخم.
هوش مصنوعی: اکنون مرا با توجه به ارزش و مقامم حمایت کن تا بتوانم بیشتر از ظرفیت و امکانات تو سخن بگویم.
هوش مصنوعی: وقتی که نیاز دارم و وقت دلخواه من است، آیا اشکالی دارد که پای تو را ببوسم، حتی اگر بخواهم به کسی دیگر هم دست بزنم؟
هوش مصنوعی: اگر از درگاه کسی بازرسی بگذاریم، با پادشاه حسی و لطافت، به گونهای که از خیمه فراتر رفته و به سوی او برویم.
هوش مصنوعی: دی و پری به تو گفتند که امروز به نزد من بازگردی تا امروز طلا به تو بدهم و فردا خودم طلا دریافت کنم.
هوش مصنوعی: امروز بدان که هرگز به هیچ صورتی به گذشته برنمیگردم. حتی اگر من طلا بزنم، تو نیز نمیتوانی من را با طلا به سمت خود بازگردانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.