آن را که همی جست و دلم بخت بمن داد
اکنون بستاند دلم از ناز و طرب داد
از بخت بد آزادم و از یار بشادی
شاد است بمن همچو من آن ماه پریزاد
گر شادم از آن یار وفادار عجب نیست
گز یار وفادار همه خلق بود شاد
گر لاله و شمشاد نروید بجهان نیز
بس باد مرا زلف و رخش لاله و شمشاد
تا من بزیم قصه نوشاد نخوانم
کز دیدن او مجلس من گشت چو نوشاد
چون آهن و پولاد قوی بود جدائی
از تف دلم نرم شد آن آهن و پولاد
بی یار نباشد تن من نیز بزاری
بیمن نبود نیز دل خسته بفریاد
دیگر نکشد بنده ای آزار ز من نیز
اکنون که من از بند جدائی شدم آزاد
غم خوردم بل عاقبت کارنکو گشت
همواره مرا عاقبت کار چنین باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از شادی و آزادی خود پس از یافتن یار صحبت میکند. او از عشق و زیبایی یار خود با شوق یاد میکند و میگوید که حالا با آن یار وفادار، دلش شاد است. جدایی از معشوق او را در گذشته بسیار اذیت کرده بود، اما اکنون که دوباره به وصال رسیده، دیگر غمی ندارد. او همچنین بیان میکند که زیباییهای یار برای او دلنواز است و زندگیاش بدون یار، بیمعنا و غمانگیز است. در پایان، او آرزو میکند که همیشه این خوشی و شادی در زندگیاش باقی بماند.
هوش مصنوعی: کسی که همیشه به دنبالش بودم و سرنوشت به من آن را هدیه داد، حالا قلبم از ناز و شادی از او بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: من از شانس بد خود رنج میبرم و با آغوشی گشاده، یارم در خوشی است. اما من، همچون آن ماهی زیبا، در حالتی متفاوت و ناراحت هستم.
هوش مصنوعی: اگر من از وجود یک یار وفادار شاد باشم، جای تعجبی نیست؛ زیرا همهی انسانها با داشتن یک یار وفادار شاد و خوشحال میشوند.
هوش مصنوعی: اگر لاله و شمشاد در دنیا نرویند، برای من نیز کافی است که باد، موی بافتهام و چهرهام را شبیه لاله و شمشاد تصور کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قصه نوشاد را نخواندهام، از دیدن او مجلس من نیز مانند نوشاد شاد نخواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی دل من از شدت ناراحتی و سوزش نرم شد، مانند آهن و فولاد که به سختی و قوت معروف هستند، احساس کردم که جدایی میتواند باعث نرمی و آسیبپذیری شود.
هوش مصنوعی: بدون یار، وجود من هم بیمعناست؛ چنانکه در غیاب من، دل خسته نیز فریاد نمیزند.
هوش مصنوعی: دیگر هیچکس را آزار نرساند، زیرا من هم اکنون که از بند رهایی یافتهام، آزاد شدهام.
هوش مصنوعی: من دچار غم و اندوه شدم، اما در نهایت همه چیز به خوبی پیش میرود. امیدوارم سرنوشت من همیشه چنین باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آباد بر این بر که و این طارم آباد
وز هر دو خداوند جهان کامروا باد
این برکه افروخته چون چشمه خورشید
وین طارم آراسته چون قبله نوشاد
با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام
[...]
ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خود شاد
دنیا به تو آراسته و دین به تو آباد
ایزد همه آفاق تورا داد سراسر
حقّا که سزاوار تو بود آنچه تو را داد
معلوم شد از تیغ تو هم نصرت و هم فتح
[...]
تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد
تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد
یک شهر زن و مرد همی باز ندانند
فریاد من از خنده و بیداد تو از داد
آن روز که زلفین نگون تو بدیدند
[...]
ای ملک بدیدار تو چون باغ بگل شاد
عالم بوجود تو چو روح از جسد آباد
با رحمت تو دود سقر مروحه روح
با هیبت تو نکهت صبح آذر حداد
از حزم تو پوشید زره قامت ماهی
[...]
افتاد دل از پای و ندانم ز چه افتاد
فریاد ز شوخی که ملول است ز فریاد
هر خانه که در کوی طرب ساخته بودیم
سیلاب غمش آمد و بر کند ز بنیاد
گوید به رقیبان که فراموش کنیدش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.