ای جان بدسگالان جفت گداز کرده
وی طبع نیک خواهان انباز ناز کرده
شد روزه خجسته عید مبارک آمد
اندر گشاده یابی این در فراز کرده
درهای رنج بادا بر تو فراز دائم
درهای عیش بادت بیوسته باز کرده
از خلق بی نیازی هستی جهانیان را
از خواسته ببخشش دل بی نیاز کرده
چون می خوری امیرا باده طراز میخور
کر مشگ ناب کردی بر گل طراز کرده
گر شعر کوته آمد چون می خورم بشادی
شعر دراز خوانم فردا نماز کرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل پریشان و رنجور خود سخن میگوید. او به تلخیها و سختیهایی که در عشق کشیده، اشاره میکند و احساس میکند که شادی از او دور شده است. دلش به عشق گرفتار شده و او در جستجوی معنای واقعی دلش است. شاعر به دیگران میپرسد که این دل کیست و متوجه میشود که دلش در واقع عشق اوست. او در مییابد که عشقش چنان او را تغییر داده که دیگر خود را نمیشناسد. با این حال، او همچنان در تلاش است تا از عشق زیبا بهرهمند شود و به خوبی معشوقش اشاره میکند که بینظیر است. در نهایت، او به تلخیهای جدایی اشاره دارد و میگوید که هیچکس نمیتواند تلخی جدایی را درک کند مگر آنکه خود آن را تجربه کرده باشد.
هوش مصنوعی: ای جان! کسانی که بدخواه هستند، در دل خود آتشی دارند، در حالی که طبع خوب خواهان، همواره با ناز و لطافت رفتار میکنند.
هوش مصنوعی: روز عید مبارک و خوشحال کننده فرا رسید و درهای خوشبختی به روی تو باز شده است.
هوش مصنوعی: همیشه با مشکلات و دشواریها مواجه خواهی بود، اما در عوض، همیشه فرصتهای خوشی و شادکامی نیز در انتظار توست.
هوش مصنوعی: تو به قدری بینیاز و کامل هستی که تمام جهانیان را از خواستههایشان بینیاز کردهای و دلهایشان را به خود مشغول ساختهای.
هوش مصنوعی: وقتی که ای امیر، شراب مینوشی، باید مانند شراب ناب، بر روی گلها زیبا و دلنشین باشی. شایسته است که با وقار و زیبایی این لذت را تجربه کنی.
هوش مصنوعی: اگر شعری کوتاه باشد، برای شادیام آن را مینوشم و اگر طولانی باشد، فردا به خواندنش میپردازم در حالی که نماز انجام دادهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده
دروازه بلا را بر عشق باز کرده
بازار یوسفان را از حسن برشکسته
دکان شکران را یک یک فراز کرده
شمشیر درنهاده سرهای سروران را
[...]
در جمع ماهرویان، هم صحبتی است ما را
کاسباب خرمی را، صد گونه ساز کرده
از باده های وصلش، هر کس گرفته جامی
چون دور ما رسیده، آهنگ ناز کرده
لب بر لبش چو ساغر، خلقی بکام و شاهی
[...]
چشمش در ستم بر خلق باز کرده
مژگان بخون مردم، دستی دراز کرده
برداشته بتکبیر، یکبارگی ز خود دست
هر کس بقبله ما یکره نماز کرده
سرچشمه حیات است لعل تو، لیک ما را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.