خوش عشرتی است با دل دانا گریستن
بر کشت خویش در دل شبها گریستن
بر حال خود به درگه او پیشبینیای است
امروز در مصیبت فردا گریستن
باید به پای سرو چمن با صد آرزو
رفتن به یاد آن قد رعنا گریستن
تو سرو جویباری و ما ابر نوبهار
از توست جلوه کردن و از ما گریستن
در مجلسی که جای کند در کف تو جام
خون باید از نشاط چو مینا گریستن
قصاب تنگنای قفسر سیر گوشهای است
تا کی توان به دامن صحرا گریستن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره اندوه و حزن ناشی از محبت و جدایی است. شاعر به زیباییهای طبیعت و عشق اشاره میکند و میگوید که باید در کنار زیباییها، بر حال خویش گریست. او به علاقه و آرزوهایی که به یاد محبوبش دارد، تأکید میکند و اشاره میکند که در مجلسی که شادی و نشاط وجود دارد، همواره لازم است که از دل خون گریستن. در پایان، شاعر به مقایسه خود با ابر و محبوبش با سرو میپردازد و به سختیهایی که در زندگی وجود دارد، اشاره میکند. در کل، شعر حالتی عاطفی و نوستالوژیک دارد و نشاندهنده احساسات عمیق شاعر است.
هوش مصنوعی: چقدر زیباست که با دل آگاه، در شبهای تار بر از دست رفتههای خود بگرییم.
هوش مصنوعی: امروز، با توجه به وضعیت خود و به درگاه او، پیشبینیای دارم که در مصیبت آینده باعث گریهام میشود.
هوش مصنوعی: باید با صد آرزو به کنار سرو چمن برویم و به یاد آن قد زیبا گریه کنیم.
هوش مصنوعی: تو مانند درختی سرسبز و زیبا هستی که در کنار جویبار قرار داری و ما همچون ابرهای بهاری هستیم. این زیبایی و شکوه از تو نشأت میگیرد، و حال این که ما به خاطر آن زیبایی و شکوه، گریه میکنیم.
هوش مصنوعی: در مجلسی که تو میتوانی با دستت نوشیدنی بخوری، باید به خاطر شادی و نشاط به مانند پرنده مینا، اشک بریزی.
هوش مصنوعی: قصاب در یک محیط محدود و تنگ به دام افتاده، در گوشهای نشسته و به فکر گریختن به دامن طبیعت است، اما نمیداند تا کی میتواند در این وضعیت احساساتی باقی بماند و به دلتنگی ادامه دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن
پنهان ملول بودن و تنها گریستن
بی درد را به صحبت ارباب دل چه کار
خندیدن آشنا نبود با گریستن
دایم به گریه غرقم و چون نیک بنگرم
[...]
چند ای دل غمین به مداران گریستن؟
عیب است قطره قطره ز دریا گریستن
از گریه خوشه های گهر چید دست تاک
دارد درین حدیقه ثمرها گریستن
صبح امید می دمد از دیده سفید
[...]
باشد اگر امید اثر با گریستن
کی دل کشد به خنده، بود تا گریستن
ای شمع،این قدر به تو لذت نمی رسد
سوز و گداز از تو و از ما گریستن
دیوانه خصلتیم، ز ما پر بعید نیست
[...]
امروز چون توان به مدارا گریستن
باید چو ابر دجله و دریا گریستن
در ماتم حسین علی گر نریزی اشک
بر حال خویش گریه کن از ناگریستن
کارم در این غم است چو شمع سر مزار
[...]
عاقل کجا و بر سر دنیا گریستن
امروز باید از غم فردا گریستن
گوشد دلم بصرفه خون و فغان کزو
باید گرفت قطره و دریا گریستن
باشد نتیجه دل پرخون عاشقان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.