ز حرف مدعی از الفت دلدار میترسم
چمن پروردهام از دوری گلزار میترسم
ندارم قوّت دیدار ابروی کمانش را
ز تیر غمزه آن ترک بیزنهار میترسم
میان ما و بلبل در چمن فرقی که هست این است
که او از خار و من از آن گل بیخار میترسم
به من تا گشت ظاهر کز وفا دوراند مهرویان
همه از هجر و من از روز وصل یار میترسم
همه شب میپرم پروانهسان بر گرد بالایش
ولی از آرزوی حسرت دیدار میترسم
نمیگیرم ز لعلش بوسهای قصاب تا دانی
گیاه خشکم از آن آتش رخسار میترسم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و ترس شاعر از عشق و جدایی است. شاعر از قدرت و زیبایی محبوبش میگوید اما در عین حال میترسد که به دلیل فاصله و جدایی از او دچار آسیب شود. او احساس میکند که دیدن محبوبش سخت است و از تیرگی و غم آن میترسد. همچنین، شاعر در مقایسه با بلبل، خود را در وضعیتی vulnerable میبیند و از دیری که از وصال یار دور است، احساس نگرانی و ترس دارد. او حتی از آرزوهای خود نیز میترسد به خاطر اینکه ممکن است به حسرت بدل شوند. در نهایت، شاعر به خطرات و تلخیهای عشق اشاره دارد و از عواقب آن هراسان است.
هوش مصنوعی: از صحبتهای معشوقهام میترسم، چون دل به او بستهام و با دوری از او به شدت نگرانم. من در این باغ به وجود عشقش پرورش یافتهام و حالا از جدایی و دوری از زیباییاش هراسانم.
هوش مصنوعی: من قدرت ملاقات با ابروی کمان مانند او را ندارم، چرا که از تیر غمزه آن ترک بیرحم میترسم.
هوش مصنوعی: میان من و بلبل در باغ تفاوتی وجود دارد و آن این است که بلبل از خاری که در چمن هست میترسد، اما من از گلی که فاقد خار است، هراسی دارم.
هوش مصنوعی: من زمانی که نشانههای وفا را دیدم، متوجه شدم که محبوبان از دوری عشق مینالند، اما من از روزی که با یارم بودم، میترسم.
هوش مصنوعی: هر شب مثل پروانه دور او میچرخم، اما از آرزوی دیدارش دلم پر از حسرت است و میترسم.
هوش مصنوعی: من از لبت بوسهای نمیزنم، چرا که مانند یک قصاب است؛ میخواهم بدانی که گیاه بیجان من از آن آتش چهرهات میترسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگویم حال خویشت، لیک از آزار میترسم
وگر ندهم برون، ز اندیشه گفتار میترسم
چه حال است این که از بیم رقیبان ننگرم رویت؟
هوس میآیدم گل چیدن و از خار میترسم
معاذالله که از مردن بترسم در غمت، لیکن
[...]
ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم
همه از مار و من از مهرهٔ این مار میترسم
ز خواب غفلت صیاد ایمن نیستم از جان
شکار لاغرم از تیغ لنگردار میترسم
خطر در آب زیر کاه بیش از بحر میباشد
[...]
ز یاران آن قَدر بد دیدهام کز یار میترسم
به بیکاری چنان خو کردهام کز کار میترسم
شاپوییها خطر ناکند و ترسیدن از آن واجب
ولی با این خطرناکی من از دستار میترسم
نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمانشکن مردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.