گنجور

 
قصاب کاشانی

ز حرف مدعی از الفت دلدار می‌ترسم

چمن پرورده‌ام از دوری گلزار می‌ترسم

ندارم قوّت دیدار ابروی کمانش را

ز تیر غمزه آن ترک بی‌زنهار می‌ترسم

میان ما و بلبل در چمن فرقی که هست این است

که او از خار و من از آن گل بی‌خار می‌ترسم

به من تا گشت ظاهر کز وفا دوراند مهرویان

همه از هجر و من از روز وصل یار می‌ترسم

همه شب می‌پرم پروانه‌سان بر گرد بالایش

ولی از آرزوی حسرت دیدار می‌ترسم

نمی‌گیرم ز لعلش بوسه‌ای قصاب تا دانی

گیاه خشکم از آن آتش رخسار می‌ترسم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم

وگر ندهم برون، ز اندیشه گفتار می‌ترسم

چه حال است این که از بیم رقیبان ننگرم رویت؟

هوس می‌آیدم گل چیدن و از خار می‌ترسم

معاذالله که از مردن بترسم در غمت، لیکن

[...]

صائب تبریزی

ز خال عنبرین افزون ز زلف یار می‌ترسم

همه از مار و من از مهرهٔ این مار می‌ترسم

ز خواب غفلت صیاد ایمن نیستم از جان

شکار لاغرم از تیغ لنگردار می‌ترسم

خطر در آب زیر کاه بیش از بحر می‌باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
ایرج میرزا

ز یاران آن قَدر بد دیده‌ام کز یار می‌ترسم

به بیکاری چنان خو کرده‌ام کز کار می‌ترسم

شاپویی‌ها خطر ناکند و ترسیدن از آن واجب

ولی با این خطرناکی من از دستار می‌ترسم

نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمان‌شکن مردم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه