دل من چون به هوای سفری برخیزد
مشت خاکی است که از رهگذری برخیزد
میشود دام هوا بهر گرفتاری او
زآشیانم اگر افتاده پری برخیزد
بر زمین چون گذری گوشه چشمی میدار
شاید از راه تو صاحبنظری برخیزد
پا مزن بر من دلسوخته زآن میترسم
که ز خاکسترم آن دم شرری برخیزد
پر مکرر شده خوب است که زین بعد فلک
بنشیند به زمین تا دگری برخیزد
خوبرویان چو گلش بر سر خود جای دهند
هر که چون غنچه ز یک مشت زری برخیزد
خبر از داغ دل لاله نداری قصاب
مگر از خاک تو خونین جگری برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سخن از دل آدمی است که به یاد سفر و آرزوهایش برمیخیزد. دل به قدری درگیر این حس است که مانند خاکی میماند که از بیخیالی و گذر زمان برمیخیزد. در این میان، مرگ و رنج، او را در دام خود میزند و از آشیانش جدا میسازد. گاهی امید دارد که با گذر از زمین، شاید از عشق و دوستی خبر تازهای بیابد. او از بیتوجهی و نادیدهگرفتن کسی که دلتنگش است، میترسد؛ چرا که ممکن است در درونش آتش عشق شعلهور شود. به همین ترتیب، او از فلک میخواهد که اجازه دهد دیگران نیز بتوانند از زمین برخیزند و بر روی خود زیبا شوند. در پایان، اشاره به دلهای سوخته و درد عاشقانه دارد که تنها با یاد معشوق به زندگی برمیگردند.
هوش مصنوعی: دل من زمانی که به فکر سفر میافتد، مانند تکهای خاک است که از زیر پای کسی که از کنار آن میگذرد، به هوا میرود.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای از آشیانهاش بیفتد، ممکن است دامهایی که به خاطر او ایجاد کردهام، باعث گرفتار شدنش شوند.
هوش مصنوعی: وقتی بر زمین میگذری، کمی با دقت نگاه کن، شاید کسی از میان جمعیت به خاطر تو بیدار شود و به راه بیفتد.
هوش مصنوعی: پا بر روی من نگذار، زیرا از این میترسم که از خاکسترم شعلۀ نارسی برآید.
هوش مصنوعی: خوب است که دیگران هم فرصت پیدا کنند تا در زندگی پیشرفت کنند و بر سر کار بیایند. به این ترتیب، کسانی که در حال حاضر در جایگاههای مهم هستند، باید اجازه دهند دیگران هم فرصت کنش و فعالیت داشته باشند.
هوش مصنوعی: زیبایان همچون گل بر سر خود مقام و منزلت دارند؛ هر کسی که مانند غنچه از مقداری طلا برخیزد، شایستگی و ارزش بیشتری پیدا میکند.
هوش مصنوعی: تو از داغ دل گل لاله آگاهی نداری، مگر اینکه خونی از دل شکسته او به زمین بریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه ز می خوردن ما شور و شری برخیزد
نه ز همصحبتی ما ضرری برخیزد
مهر زن بر لب افسوس که سامان جهان
آنقدر نیست که آه از جگری برخیزد
نام بلبل ز هواداری عشق است بلند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.