گنجور

 
قصاب کاشانی

بیرون خیالت از دل غافل نمی‌رود

ور می‌رود به سوی تو بی دل نمی‌رود

هرگز مرا هوای سر کویت ای نگار

از سر برون ز دوری منزل نمی‌رود

بحری است عشق او که ز باد مخالفش

تا نشکند قراب به ساحل نمی‌رود

آید چو یار تا نکند کار عشق را

بر من هزار مرتبه مشکل نمی‌رود

قصاب تیر غمزه چو خوردی قرار گیر

کس زخم‌دار از پی قاتل نمی‌رود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
محتشم کاشانی

آن مه که صورتش ز مقابل نمی‌رود

از دیده گرچه می‌رود از دل نمی‌رود

زور کمند جذبه من بین که ناقه‌اش

بسیار دست و پا زد و محمل نمی‌رود

حاضر کنید توسن او کز سرشک من

[...]

صائب تبریزی

رفتی و خط و خال تو از دل نمی رود

این نقش دلنشین ز مقابل نمی رود

گرد کدورت از دل بیرحم گلرخان

بی بال وپر فشانی بسمل نمی رود

یک سو گذار شرم که بی روی گرم شمع

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه