«کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چه شان؟
گرنه با ما سخنی دارد پیدا و نهان؟
هر ظهوری که کند «عز تعالی » یومیست
جمله ذرات جهان مظهر این شأن و چه شان؟
من چه گویم سخن حضرت حق؟ با قومی
که شب از روز ندانند و زمین را ز زمان
ثمری با شجری و شجری با ثمری
امر ساریست معین همه جا در اعیان
قیمت خویش بدان، حاضر این دم می باش
ملک عالم همه جسمند، تویی جان جهان
زاهدا، گر بیقین خوانده این درگاهی
پیش این زنده دلان قصه و افسانه مخوان
صوفی ما، که نشد واقف اسرار درون
باده ناب ننوشید ز عین عرفان
گر نشانی ز خدا یافته ای وقت تو خوش!
گم کنی در صفت صفوت جانان دل و جان
یار هم خانه خانه است، عجایب حالیست!
قاسمی در طلبش دربدر و سرگردان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تجربه و تجلیات خداوند و مفهوم شؤون وجودی اشاره دارد. شاعر میگوید که خداوند هر روز در حال نشان دادن نشانههای جدیدی از خودش است و همه موجودات و ذرات جهان، تجلیات این شؤونند. او به حقیقتی میپردازد که هر ظهور الهی، ادامهی یک روند است و همه چیز در جهان به دستور و ارادهی اوست.
شاعر به مخاطب میگوید که ارزش خود را درک کند و در این جهان مادی، به حقیقت معنوی خود توجه داشته باشد. هشداری به زاهدان میدهد که نباید به تنها افسانهها و قصهها بپردازند، بلکه باید به درک عمیقتری از حقایق وجودی برسند. او همچنین به صوفیانی که از اسرار درون آگاه نیستند اشاره میکند و اهمیت شناخت و درک باطنی را یادآوری میکند.
در نهایت، شعر به جستجوی معشوق حقیقی و عمیق میپردازد و به حالتی از سرگشتگی و تلاش برای دستیابی به حقیقت و رحمت الهی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر روز خداوند در حال انجام کاری تازه و متفاوت است. این کارها نشاندهندهی قدرت و عظمت او هستند. اگر خدا با ما سخن میگوید، این ارتباط هم در ظاهر و هم در باطن معنا دارد.
هوش مصنوعی: هر بروز و ظهور که از سمت خداوند متعال باشد، تمام ذرات جهان نماد و نمایانگر آن مقام میباشد. حال این مقام چیست؟
هوش مصنوعی: من چه باید بگویم دربارهی کلمات خداوند، به قومی که شب را از روز نمیشناسند و زمان را درک نمیکنند؟
هوش مصنوعی: میوهای با درختی و درختی با میوهای ارتباطی همیشگی و مشخص دارد که در تمام موجودات وجود دارد.
هوش مصنوعی: به خودت ارزش بده، چرا که در این لحظه مهمترین موجود در جهان هستی. تمام موجودات جسم هستند، ولی تو روح و جان جهان محسوب میشوی.
هوش مصنوعی: ای زاهد، اگر با یقین این درگاه را خواندهای، دیگر برای این دلهای زنده قصهها و افسانهها نگو.
هوش مصنوعی: صوفی ما که به عمق اسرار درونی پی نبرده است، هرگز باده ناب را از چشمهساری عرفان نچشیده است.
هوش مصنوعی: اگر نشانهای از خدا پیدا کردهای، واقعاً وقت خوبی است! در این لحظه، دل و جانت را در محبت و صفای معشوق گم میکنی.
هوش مصنوعی: دوست در یک خانه زندگی میکند، اما حال و روزش عجیب و غریب است! قاسمی در جستجوی او از این طرف به آن طرف میرود و گیج و سرگردان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان کردازین بیش صبوری نتوان
کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان
با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز
همچنان باشد کز ریگ روان آب روان
تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت
[...]
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان
رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان
رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او
زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان
گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک
[...]
گذری گیر از آن پس به سوی لالهستان
طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان
هریکی همچو یکی جام دروغالیهدان
بالش غالیه دانش را میلی به میان
گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان
بگل و آب روان تازه بود جان جهان
هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار
هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان
سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار
[...]
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
نوبت باده و چنگ طربانگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.