گنجور

 
قاسم انوار

از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کام

ما روی دل بروی تو داریم صبح و شام

زاهد، مگو که: عشق گناهت و لایجوز

ما را بدین گنه نتوان کرد انتقام

ای عشق چاره ساز روان بخش دلنواز

ظلت مدام بر سر ما باد مستدام

ما زنده ایم در طلب «حی لا یموت »

استاده ایم در صف «قیوم لا ینام »

نام و نشان ما همه در عشق پاک سوخت

با ما مگو دگر که: کجایی و چیست نام؟

رنج خمار درد سری می دهد بجد

ساقی، بیار باده گلگون لعل فام

قاسم بداغ عشق تو افتاد، الصلات

چون روی دل بروی تو آورد والسلام

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

بر شاد گونه تکیه زده شاد و شاد کام

دولت رهی و بخت مطیع و فلک غلام

ناصرخسرو

این روزگار بی‌خطر و کار بی‌نظام

وام است بر تو گر خبرت هست، وام، وام

بر تو موکلند بدین وام روز و شب

بایدت باز داد به ناکام یا به کام

دل بر تمام توختن وام سخت کن

[...]

امیر معزی

منت خدای را که برون آمد از غمام

بدری که هست پیشرو دودهٔ نظام

صدری که هست خادم پایش سر کفات

میری‌ که هست عاشق دستش لب‌ کرام

شایسته زین ملت وبایسته فخر مُلک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

هر شب نماز شام بود شادیم تمام

کاید رسول دوست هلا نزد ما خرام

خورشید هر کسی که شب آید فرو رود

خورشید ما برآید هر شب نماز شام

روز فراق رفت و برآمد شب وصال

[...]

وطواط

ای از کمال جاه تو ایام را نظام

وی از وفور علم تو اسلام را قوام

هستی حسام دین و ندیدست روزگار

در قمع شرک و نصرة دین چون یک حسام

سلطان اهل علمی و اندر معسکرت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه