گنجور

 
 
 
شاه نعمت‌الله ولی

رخت ما را به سراپردهٔ میخانه برید

آلت مجلس ما جمله به ساقی سپرید

ما چو غنچه به هوا جامهٔ خود جا کردیم

بعد از این خرقهٔ ما را به ملامت ندرید

عیب ما را مکنید ار شده ایم عاشق او

[...]

ترکی شیرازی

آه لیلا ز پسر، رفتن میدان، چو شنید

رنگ از چهرهٔ آن مادر غمدیده پرید

رفت از هوش و، به هوش آمده و، او صیحه کشید

گیسوان کرد پریشان و گریبان بدرید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه