گنجور

 
قاآنی

ای وزیری که به دهر آنچه بود دلخواهت

همه از فضل خداوند میسر گردد

گر چکد نقطه‌ای از کلک تو در بحر محیط

چون سخنهای تو موجش همه‌ گوهر‌ گردد

پشه در سایهٔ اقبال تو سیمرغ شود

باز از هیبت قهر تو کبوتر گردد

قطره از تربیتت لؤلؤ رخشنده شود

ذرّه از مهر تو خورشید منوّر گردد

گر به بال پشه‌ای صورت حزم توکشند

بال او سخت‌تر از سدّ سکندر گردد

میر ملک جم از آنجا که تو را دارد دوست

زیبد ار قدر تو با عرش برابرگردد

چند محروم ز لطف تو شود قاآنی

دل چون آینه‌اش از چه مکدرگردد

در علاج غمش امروز بکن تدبیری

کانچه تدبیر نمایی تو مقدر گردد

حالی او تشنهٔ آبست و تویی رود روان

از لب رود روان تشنه چسان برگردد

گرچه صد ره چو قلم تو بریش بند از بند

همچنان در ره اخلاص تو با سر گردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جمال‌الدین عبدالرزاق

ایکه خورشید ز رای تو منور گردد

عالم از نفحه خلق تو معطر گردد

خواجه شرق امین الدین صالح که فلک

پیش فرمان تو خم گیرد و چنبر گردد

جرم خورشید اگر از دل تو نور برد

[...]

سراج قمری

هرکه را غیبتی از خویش میسر گردد

در مقام ملکش خانه مقرر گردد

جان صافی تو، زآلایش تن، تیره شده ست

هرچه روشن بود، از خاک مکدر گردد

پری و دیوتو، حرص و غضب غالب توست

[...]

حکیم نزاری

اگرم باز ملاقات میسّر گردد

بخت باز آید و ادبار ز من برگردد

گرچه با هم چو منی وصلِ تو از رویِ قیاس

صورتی نیست که در عقل مصوّر گردد

هم بکوشم که به هر گاه که یک روی کنند

[...]

امیرخسرو دهلوی

ای که از خاک درت دیده منور گردد

وصف روحت چو کنم، روح معطر گردد

دیده در زیر قدمهات نمی گرید، از آن

که مبادا کف پای تو به خون تر گردد

گوش بگرفت، چو بشنید رقیبت سخنم

[...]

سلمان ساوجی

فکر رایت کنم اندیشه منور گردد

یاد خلقت کنم انفاس معطر گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه