صبح برآمد به کوه مهر درخشان
چرخ تهی گشت از کواکب رخشان
یوسف بیضا برآمد از چَه خاور
صبح زلیخا صفت درید گریبان
جادهٔ ظلمات شب رسیده به آخر
گشت سحرگه پدید چشمهٔ حیوان
چرخ برآورد زآستین ید بیضا
از در اعجاز همچو موسی عمران
همچو فریدون بکین بیور ظلمت
چرخ ز خور برفراشت اختر کاوان
شب چو شماساس راند رخش عزیمت
قارن روزش شکافت سینه به پیکان
نیّر اعظم کشید تیغ چو رستم
دیو شب از هیبتش گریخت چو اکوان
زال خور از ناوک شعاع فلک را
خون ز شفق برگشاد همچو خروزان
خور چو گروی زره سیاوش مه را
بهر بریدن گرفت گوی زنخدان
بیژن خورشید در کنابد گیتی
پهلو شب را فکند خوار چو هومان
مهر بر آمد به کوهسار چو گودرز
گرد فلک زو ستوه گشت چو پیران
گیو خور از روی کین تژاد فلک را
چاک زد از تیغ نور غَیبهٔ خفتان
ماه به ناوردگاه چرخ ز خورشید
گشت چو رهّام ز اشکبوس گریزان
مهر منور خروجکرد ز خاور
بر صفت کاوه از دیار سپاهان
دیدهٔ اسفندیارِ ماه برآورد
رستم مهر از گزینه بیلک پران
رایت گشتاسب سحر چو عیان شد
مجمرهٔ زردهشت گشت فروزان
مهر فرامرزوار سرخهٔ مه را
بر دَم حنجر نهاد خنجر برّان
یک تنه زد مهر بر سپاه کواکب
چون شه غازی جریده بر صف افغان
شاه سکندر حسب امیر جهانگیر
خسرو دارا نسب خدیو جهانبان
خط به قاقوس داد و دایرهٔ عدل
چرخ سخا قطب جود و مرکز احسان
ماحی آثار کفر و حامی ملت
روی ظفر پشت دین و قوت ایمان
میر بهادر لقب حسن شه غازی
شیر قویپنجه کلب شاه خراسان
آنکه بدرّد به تیغ تارک قیصر
وانکه بکوبد به گرز پیکر خاقان
آنکه ببخشد کمینه سایل کویش
آنچه به بحرست از لآلی و مرجان
منتظم از لطف اوست ساحت جنت
مشتعل از قهر اوست آتش نیران
ای دل رمحت به جسم گردان جایع
وی دم تیغت به خون نیوان عطشان
از تو گریزان به جنگ قارن کاوه
وز تو هراسان به رزم رستم دستان
فر فریدونی از جلال تو ظاهر
چهر منوچهری از جمال تو تابان
دستتو برهان بذل و حجت جودست
باش که برهان دگر نیارد برهان
رای منیر تو جام جم بود ایراک
راز دو عالم به پیش اوست نمایان
حشمت شخص تونی ز نقش نگینست
اینت عیان نقش برتری ز سلیمان
سطوت نیرم برت چو صورت بر سنگ
صولت رستم برت چو نقش بر ایوان
جز توکه بر رخش باد سیر برآیی
دیدهکسی پیل را بهکوههٔ یکران
جز تو که در برکنی به عرصهٔ هیجا
دیده کسی شیر نر بپوشد خفتان
کشتن موری به نزد مهر تو مشکل
قتل جهانی به پیش قهر تو آسان
جز دل و دست تو در انارت و بخشش
کس نشنیدست زیر گنبد گردان
عالم عالم ضیا ز یک دل روشن
دریا دریا گهر ز یک کف باران
نزد تو ننگست ذکر نام ارسطو
پیش تو عارست نقل حکمت لقمان
بخت تو مامک بود سپهر چو کودک
زانکه کند سر به ذیل لطفت پنهان
ابر عطا را چرا چو دست تو دانم
از چه به وی افترا ببندم و بهتان
مهر فلک را چرا چو رای تو خوانم
از چه دهم نسبت کمال به نقصان
گر نبرد بدکنش نماز تو شاید
نی تو ز آدم کمّی و او نه ز شیطان
روز و غاکز غبار سم تکاور
چرخ کند تن نهان به جامهٔ قطران
عرصهٔ میدان شود چو عرصهٔ شطرنج
بیدق نصرت ز هر کرانه به جولان
پیلتنان بر فراز اسب چو فرزین
از همه جانب همی دوند هراسان
چون تو رخ آری شها به عرصهٔ ناورد
گشتکنان گوی را به حملهٔ چوگان
مات شود از هراس تیغ تو در رزم
رستم و گودرز و گیو و سلم و نریمان
تیغ تو برقست و جان اعدا خرمن
گرز تو پتکست و ترک خصمان سندان
ویحک آن مرغ جانشکار چه باشد
کش نبود طعمه در جهان به جز از جان
راستی آرد پدید چون دل عاشق
گرچه بسیکجترست زابروی جانان
همچو هلالست لیک مینپذیرد
چون مه نو هر مهی زیادت و نقصان
دایهٔ گردون بود به سال و نباشد
بر صفت طفل شیرخوارش دندان
گرچه ز گوهر بود به گونهٔ الماس
لیک شود دشت از و چو کوه بدخشان
ورچه بسی جامهای جان که ستاند
باز هنوزش بدن نماید عریان
هست چوگردون پر از ستاره ولیکن
نیست چو گردون به اختیارش دوران
هست چو دریا پر از لآلی لیکن
نیست چو دریا به دست بادش طوفان
گردان گردد ولی به دست جهاندار
طوفان آرد ولی به سعی جهانبان
بسکه به نیروی شهریار فشاند
خون یلان را ز تن به ساحت میدان
سرخی خون بر زمین نماید چونانک
برقع چینی به چهر خاور سلطان
سارهٔ هاجر خصال رابعه دهر
مریم زهرا صفت خدیجهٔ دوران
حسرت قَیدافه همنشین سکندر
غیرت تهمینه دخت شاه سمنگان
حوا چون خوانمش به پاکی طینت
کاو ره آدم زد از وساوس شیطان
ساره چسان دانمش که خواری هاجر
جست همی از در حسادت و خذلان
هاجر کی گویمش که خدمت ساره
کرد پرستاروار روز و شب از جان
حور چسان دانمش که حور به جنت
باک ندارد ز همنشینی غلمان
جفت زلیخا نخواهمش که زلیخا
گشت سمر در هوای یوسف کنعان
گویمش آلانقوا ولیک هر اسم
کاو به عبث حمل مینیافت به گیهان
آسیه میگفتش به پاکی و عصمت
مریم میخواندمش به پاکی دامان
بود اگر آن جدا ز صحبت فرعون
بود اگر این بری ز تهمت یاران
بود فرنگیس اگر نبود فرنگیس
یارگله روز و شب به کوه و بیابان
بود منیژه اگر نبود منیژه
از پی دریوزه خوار مردم توران
بود فرانک اگر نبود فرانک
هر طرف از بیم بیوراسب گریزان
صد چو صفورا ورا مجاور درگه
صد چوکتایون ورا خدم شده سنان
بانوی بانو گشسب و غیرت گلچهر
حسرت زیب النسا و رشک پریجان
بهر سزاواریش سرای ملک را
شاید اگر جا دهد بهگوشهٔ ایوان
بانوی نوشابه شاه کشور بردع
خانم رودابه مام گرد سجستان
عصمت او ماورای وصف سخنور
عفت او ماعدای مدح سخندان
تا که نیفتد نگاه عکس به رویش
عکسش ماند در آب آینه پنهان
همچو غلامان درش به حلقهٔ طاعت
همچو کنیزان درش به خطهٔ فرمان
زلفه و بله لیا و رحمه و راحیل
آسره و آمنه() زیبده و اقران
فضّه و ریحانه و حلیمه و بلقیس
تحفه و شعوانه و حکیمهٔ دوران
روشنک و ارنواز و زهره و ناهید
حفصه و اقلیمیا عفیفهٔگیهان
شکر و شیرین و شهرناز و گلاندام
لیلی و پورک یگانه بانوی پوران
تالی معصومه از طهارت و عصمت
ثانی زیتونه در نقاوت و ایمان
غیرت ماهآفرید از رخ مهوش
رشک پریدخت از جمال پریسان
سلسله عالمی ز موی مسلسل
آفت جمعیتی ز زلف پریشان
عصمتش ار پردهپوش حافظهگردد
راه نیابد به سوی حافظه نسیان
هست زلیخا ولی نه مایل یوسف
بل دل صد یوسفش به چاه زنخدان
عارض او از کجا و مهر منور
قامت او از کجا و سرو خرامان
ماه چسان جا کند به دیبهٔ دیبا
سرو چسان سر زند ز چاک گریبان
خوبی نرگس کجا و شوخی چشمش
قدر نبات از کجا و رتبهٔ انسان
رهزن کارآگهان به طرهٔ رهزن
فتنهٔ شاهنشهان ز نرگس فتان
روی ویست آسمان حسن و بر آن رو
خال سیه چون به چرخ هفتم کیوان
بود مونث به صیغه ورنه عفافش
کردی منع دخول نطفه به زهدان
بر رخش ار نقش بند هستی بیند
شاید کز نقش خویش ماند حیران
هست به خوبی یگانه لیک همالش
نیست کسی جز مهینه بانوی دوران
دخت جهانجو گزیده اخت کهینش
آنکه دل مه به مهر اوست گروگان
باخترش نام از آن سبب که ز رشکش
خسرو خاور ز باختر شده پنهان
آنکه در روضهٔ بهشت ببندد
گر نگرد روضهٔ جمالش رضوان
از چه دهم نسبتش به ساره و بلقس
از چه گشایم زبان خویش به هذیان
هست دو مشکین کلاله بر مه رویش
سر زده از گلبنی دو شاخهٔ ریحان
یا نه دو تاریک شب به روز مقارن
یا نه دو مار سیه به گنج نگهبان
خوبی او زهره خواست سنجد با خویش
کرد از آن جایگه بهکفهٔ میزان
سیب زنخدان او به گلشن شیراز
طعنه فرستد همی به سیب صفاهان
نقش نبسته ست در جهان و نبندد
چون رخ او صورتی به عالم امکان
فکرت قاآنی ارچه وصف نخواهد
لیک به توصیف او نباشد شایان
بهکه کند ختم مدّعا به دعایش
زانکه ندارد ثنای او حد و پایان
تاکه عروس فلک ز حجلهٔ خاور
جلوه کند هر سحر به گنبد گردان
بر فلک حسن آفتاب جمالش
باد فروزنده همچو مهر فروزان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و درخشندگی صبح و خورشید و نمادهای زیرزمینی و اسطورهای اشاره دارد. صبح زلیخا به عنوان نماد Beauty و شادی به تصویر کشیده میشود و با صفتهای مختلف مانند یوسف و موسی در مقایسه است. همچنین به جنگاوری و شجاعت دلاوران ایرانی مثل رستم و گودرز اشاره شده است که در میدان نبرد بر دشمنان پیروز میشوند. همچنین شاعر به قدرت و عظمت خداوند و نقش او در سرنوشت انسانها اشاره میکند و از ویژگیهای برجسته و والای انسانهایی چون سکندر و رستم یاد میکند. در مجموع، اشعار به توصیف زیبایی و قدرت در خورشید و انسانها میپردازد و به ارتباط آنها با mythology و تاریخ ایران اشاره میکند.
هوش مصنوعی: صبح فرارسید و خورشید درخشان از کوه سر برآورد، در نتیجه آسمان از ستارههای روشن خالی شد.
هوش مصنوعی: صبح، یوسف درخشانی به آسمان ظاهر شد که همتای زلیخا بود و او با زیباییاش همه چیز را تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: شب به پایان رسیده و درخشش صبح ظهور کرده است، مانند چشمهای که زندگی و حیات را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: چرخ بهطرزی معجزهآسا از آستین ید بیضا بیرون آمد، مشابه آنچه که موسی پسر عمران انجام داد.
هوش مصنوعی: مانند فریدون، ظلمت و تاریکی آسمان را با نور خورشید درهم میشکنم و ستارگان را به زبان میآورم.
هوش مصنوعی: شب مانند دلیلی قوی در حرکت است و صبح که میآید، با نور خود به دلها نفوذ میکند و آنها را میشکافد.
هوش مصنوعی: رستم، با قدرت و شجاعت خویش، شمشیرش را از نیّری عظیم بیرون کشید. دیو شب، از ترس و هیبت او فرار کرد، مانند اکوان که از تهدیدهای بزرگ دور میشود.
هوش مصنوعی: زال با تیرکمان خود، نور ستارگان را از افق شرقی بهسان صبح باز کرده است، مانند خروسها که با آواز خود صبح را اعلام میکنند.
هوش مصنوعی: خورشید مانند زره سیاه سیاوش، برای بریدن و جدا کردن، صورتش را به سوی مه میچرخاند.
هوش مصنوعی: بیژن مانند خورشید است که در جهان درخشش دارد و شب را در کنار خود نادیده میگیرد و به اندازهای برتری دارد که شب مانند هومان در برابر او حقیر و کوچک به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: خورشید از کوهها طلوع کرد و مانند گودرز، گرداگرد آسمان به دور خود چرخید و چون پیران، از آن خسته و ناامید شد.
هوش مصنوعی: گیو به خاطر کینهای که داشت، آسمان را با شمشیر نورش شکافت، در حالی که حجاب تاریکی را پاره کرد.
هوش مصنوعی: ماه در آسمان به دور از خورشید قرار گرفت، مثل اینکه رهام از اشکبوس فرار کرده است.
هوش مصنوعی: خورشید تابان از سمت شرق برخاست و مانند کاوه، که از سرزمین سپاهان آمده، نور و روشنی خود را به دنیا افشاند.
هوش مصنوعی: چشم اسفندیار، چون ماهی تابان، رستم را به یاد محبت و عشق انداخت که گویی از دل او بیرون آمده است و با شوق و ذوق بر دلش نشسته است.
هوش مصنوعی: هنگامی که نشانههای پیروزی گشتاسب به وضوح نمایان شد، آتش زرتشت نیز روشنتر و درخشانتر گشت.
هوش مصنوعی: مهر فرامرز، با تسلط و قدرت خاصی، شمشیر تیز را بر گلوی سرخهٔ ماه قرار داد.
هوش مصنوعی: او به تنهایی بر سپاه ستارگان ضربه میزند، مانند یک فرمانده شجاع که بر سد دشمنان ایستاده است.
هوش مصنوعی: سکندر، شاه و امیر بزرگ، دارای نژادی والا و از نسل خسرو و داریوش است، که خود فرمانروای جهان به شمار میرود.
هوش مصنوعی: حرفی به قاقوس (نظام) فرستاد و دایره عدالت چرخاند. سخاوت قطب و مرکز احسان است.
هوش مصنوعی: او کسی است که آثار کفر را از بین میبرد و از ملت حمایت میکند. او پشتیبان دین و قوی در ایمان است.
هوش مصنوعی: میر بهادر، لقب حسن است که به عنوان شهید غازی و شیر نیرومند شناخته میشود و او را به عنوان کلب (وفادار) شاه خراسان میدانند.
هوش مصنوعی: شخصی که با شمشیر به سر برادر قیصر ضربه میزند و کسی که با گرز بر بدن خاقان میکوبد.
هوش مصنوعی: آن کسی که از درگاهش چیزی طلب شود، با بخششهایش، همانند دریا پر از جواهرات و مرجانهاست.
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا به لطف او به نظم و ترتیب است، و جهنم در نتیجهی قهر و خشم او شعلهور است.
هوش مصنوعی: ای دل، تو مانند روحی هستی که در بدن سرگردان است و جان تو به قومی تشنه بخشیده شده است که تیغ تو به خون آنها آغشته است.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساس فرار و ترس از دو شخصیت بزرگ میپردازد. گوینده از شخصیت قارن کاوه میگریزد و از رزم رستم دستان نیز دچار هراس است. این احساسات نشاندهنده ترسی عمیق از نبردها و قدرت این قهرمانان است.
هوش مصنوعی: نخستین بیت به طریقی اشاره دارد که زیبایی و جلال یک شخص (شاید به عنوان نماد پادشاهی و قدرت) سبب ظهور و درخشش دیگران میشود. به عبارت دیگر، این زیبایی و عظمت باعث میشود که افراد دیگر نیز شکوه و زیبایی خود را نشان دهند و تابناک شوند. فریدون که نماد پادشاهی است، نمایانگر قدرت و جلال است و منوچهری که شاعری بزرگ است، نشاندهندهی درخشش و زیبایی ناشی از آن جلال میباشد.
هوش مصنوعی: دست تو دلیل و نشانه بخشش و generosity ات باشد، زیرا هیچ دلیلی بهتر از این وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نظر من درباره تو این است که همانند جام جم، تو نورانی و درخشان هستی. رازهای دو جهان در مقابل تو آشکار است.
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت تو مانند نقش نگین است که درخشش و زیبایی خاصی دارد و این امر واضح است که نشان دهنده برتری و مقام بالای تو است، همچون سلیمان.
هوش مصنوعی: قدرت و حاکمیت من بر تو مانند تصویری است که بر سنگ نقش بسته است. همچنان که رستم، پهلوان اسطورهای، بر دشمنانش تسلط دارد، من نیز بر تو تسلط دارم؛ اما این تسلط و قدرت من پایدار و محکم است.
هوش مصنوعی: غیر از تو کسی نمیتواند بر این زیبایی پادشاهی کند، چرا که دیگران مانند یک فیل در دشت وسیع جلوهگری نمیکنند.
هوش مصنوعی: تنها تو هستی که در لحظههای حساس و دشوار، مانند یک شیر نر بار مسئولیت را به دوش میکشی و از خود شجاعت و قدرت نشان میدهی.
هوش مصنوعی: کشتن یک مور، در مقابل محبت تو، کار سختی است، اما از بین بردن جهانی در برابر خشم تو، کار سادهای به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: جز دل و دست تو، هیچکس در این دنیا زیر آسمان وسیع، صدای بخشش و محبت را نشنیده است.
هوش مصنوعی: عالمی پر از نور و روشنی است، همچون دل دریا که از یک قطره باران مروارید به دست میآورد.
هوش مصنوعی: یاد کردن از ارسطو در مقابل تو برای من شرمآور است و نقل حکمت لقمان هم در برابر تو بی ارزش به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: شانس تو مانند یک کودک است که به دنبال پنهان کردن نعمتها و زیباییهایش میباشد، چراکه امور آسمانی به نحوی با تو در ارتباطاند.
هوش مصنوعی: چرا دستان تو را که مظهر لطف و بخشش است، به ابر عطا تشبیه نکنم؟ چرا به او اتهام بزنم یا بهتان بیندازم؟
هوش مصنوعی: چرا نور آسمان را مانند نظر تو بنامم؟ چرا کمال را به نقص نسبت دهم؟
هوش مصنوعی: اگر نماز تو بیتوجهی و بیخلوص باشد، شاید این به خاطر آن است که تو از آدمیت دور شدهای و او نیز از شیطنت دور نیست.
هوش مصنوعی: در روز و شب، غبار دوستی و دشمنی بر چرخ زندگی نشسته و با این آلودگی، روح انسان در پناه تاریکی و بیپناهی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی که میدان به فضایی شبیه به شطرنج تبدیل شود، پیروزی از هر طرف و به شکل زیبایی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: فیلسواران بر روی اسبها مانند فرزین، از هر سو به سرعت و با وحشت میدوند.
هوش مصنوعی: وقتی تو با چهرهات ظاهر میشوی، میدان را به هم میریزی و گوی را در حمله چوگان به حرکت درمیآوری.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، رستم و گودرز و گیو و سلم و نریمان از ترس شمشیر تو به وحشت میافتند.
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند برقی است که دشمنان را میسوزاند و وحشت ایجاد میکند، و شمشیر تو مثل پتکی است که بر سر خصمها فرود میآید و آنها را خرد میکند.
هوش مصنوعی: ای وای بر تو! آن پرندهای که جانها را شکار میکند چه موجودی است، وقتی که در این جهان جز جان چیزی دیگر برای طعمهاش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: حب و عشق واقعی، حقیقتی را نمایان میکند، درست مانند دل عاشقی که با وجود نارساییها و پیچیدگیهایش، همیشه به سوی معشوق مینگرد.
هوش مصنوعی: مانند هلال است اما مانند ماه نو، پذیرای تغییرات نیست. هر ماهی در آسمان ویژگیهای خود را دارد و نمیتواند از حالت خود خارج شود.
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک دایه است که به ما سالها را میدهد، اما در این فرآیند، همچون کودک شیرخواری که هنوز دندان ندارد، نتوانستهایم از تجارب و واقعیات آن بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: هرچند که او از گوهر و ارزشی چون الماس برخوردار است، اما ممکن است در میان دشتها و کوهها گم شود و به فراموشی سپرده شود.
هوش مصنوعی: اگرچه جانهای زیادی را میگیرد و به خود میکشد، اما هنوز بدن انسان عریان و بیپوشش باقی میماند.
هوش مصنوعی: آسمان پر از ستارههاست، اما برخلاف آن، گردون و سرنوشت، تحت اختیار و خواسته ما نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که مانند دریا، زیباییها و ارزشهای زیادی وجود دارد، اما این ارزشها مانند دریا تحت تأثیر و تغییرات عوامل خارجی هستند و ثابت نیستند.
هوش مصنوعی: گردش و تغییرات دنیا اجتنابناپذیر است، اما فقط با اراده و تلاش حکمتمداران و رهبران است که میتوان بر این طوفانها غلبه کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و ارادهی پادشاه، جنگجویان بزرگ و قوی در میدان نبرد به زمین افتاده و جان خود را از دست میدهند.
هوش مصنوعی: وقتی که خون بر زمین ریخته میشود، مانند برقع زیبایی است که بر چهره شرقزمین میتابد.
هوش مصنوعی: در این بیت به ویژگیها و صفات زنانی اشاره میشود که در تاریخ و فرهنگ اسلامی جایگاه ویژهای دارند. ساره، همسر ابراهیم، به عنوان نمادی از زنان با فضیلت معرفی شده است. هاجر، مادر اسماعیل، نیز ویژگیهای مثبت دیگری دارد. رابعه به عنوان نماینده زنانی که در روزگار خود تأثیرگذار بودند، شناخته میشود. مریم، مادر عیسی، به پاکی و طهارت مشهور است و زهرا، دختر پیامبر اسلام، نه تنها در دین بلکه در تاریخ نیز مقام بزرگی دارد. خدیجه، همسر پیامبر، نیز به خاطر حمایت و استقامتش در اوج سختیها مورد تقدیر قرار میگیرد. این بیت نمایانگر جمعکردن ویژگیهای برتر زنان در تاریخ اسلام است.
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر به یادآور میشود که دوست داشتن و آرزوی داشتن یک همراه باخصوصیات خاص، چه احساسی را ایجاد میکند. احساساتی از حسرت و عشق، به خصوص در رابطه با شخصیتی چون سکندر و دختری به نام تهمینه که از خانوادهای با شکوه است، به تصویر کشیده میشود. این احساس، نمادی از آرزوها و خواستههای عمیق انسانی است.
هوش مصنوعی: زمانی که حوا را میخوانم، به پاکی و نیکی او میاندیشم، چرا که او نخستین انسانی است که از وسوسههای شیطانی دوری کرد و به راه راست آدمی راهنمایی شد.
هوش مصنوعی: ساره چگونه میتواند این را بفهمد که هاجر به خاطر حسادت و نادانی از او غیبت میکند و به او بیاحترامی میکند؟
هوش مصنوعی: هاجر را چگونه بگویم که مانند یک پرستار، شب و روز به خدمت ساره مشغول بود و جانش را برای او میداد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم بدانم که حوری در بهشت از همراهی پسران زیبا نگران نیست؟
هوش مصنوعی: من هرگز جفت زلیخا را نخواهم، زیرا او به خاطر عشق به یوسف کنعانی دچار افسون و جادو شده است.
هوش مصنوعی: میگویم که اکنون توانایی خوبی دارد، اما هر شخصی که به بیهودگی تلاش کند، در این دنیا به جایی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: آسیه به پاکی و بینظیری مریم اشاره میکرد و من هم او را به خاطر پاکدامنیاش میستودم.
هوش مصنوعی: اگر کسی جدا از صحبتهای فرعون باشد، و اگر این فرد از تهمت دوستان خود پاک باشد.
هوش مصنوعی: اگر فرنگیس نباشد، یار گله در روز و شب همیشه در کوه و دشت خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر منیژه وجود نداشت، مردم توران برای به دست آوردن او، حتی حاضر بودند به ذلت و خواری بیفتند.
هوش مصنوعی: اگر فرانک وجود نداشت، هر کس از ترس بیوراسب به این سو و آن سو میگریخت.
هوش مصنوعی: بسیاری مانند صفورا و در نزدیکی او، و هزاران مانند کتایون به خدمت او آماده شدهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ویژگیهای برجسته یک زن اشاره دارد که مانند بانو گشسب درخشان و قدرتمند است. غیرت و شجاعت او مانند گلچهر، حسرت زیبایی زنانی چون زیبالنسا را بر میانگیزد و موجب حسادت پریها میشود. به طور کلی، این متن به تمجید از زیبایی و شکوه یک زن خاص پرداخته است.
هوش مصنوعی: برای شایستگی او، ممکن است که سرای پادشاهی را در گوشهای از ایوان خود جا دهد.
هوش مصنوعی: بانوی نوشابه، که شاه کشور است، به خانم رودابه میگوید که از سرزمین سجستان آمده است.
هوش مصنوعی: عصمت و پاکدامنی او فراتر از توصیف هر سخنور است و عفت و نجابت او در دسترس ستایش گران نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگاه کسی به چهرهاش نیفتد، تصویر او در آب آینه به طرزی پنهان باقی میماند.
هوش مصنوعی: مانند غلامان، به دور دروازهٔ اطاعت ایستادهایم و مانند کنیزان، منتظر فرمان هستیم.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زنان و ویژگیهای زیبایی آنها میپردازد و نامهایی از شخصیتهای تاریخی و مذهبی را به عنوان نمادهایی از زیبایی و فضل یاد میکند. اشاره به زلفها و صفات جذاب آنها نشاندهندهی دلربایی و جاذبهی این زنان است. به طور کلی، این متن حس تحسین و زیبایی را در مورد زنان منتقل میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف و ستایش زنان برجسته و با شخصیت، همچون فضّه، ریحانه، حلیمه و بلقیس میپردازد. این زنان بهعنوان نمادهای زیبایی، نجابت و قدرت در تاریخ و فرهنگ شناخته میشوند. همچنین به شخصیتهای دیگری مانند شعوانه و حکیمه اشاره شده که هرکدام به نوعی ویژگیهای خاص خود را دارند و در زمانهی خود تأثیرگذار بودهاند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ویژگیهای روشن و درخشان زنانی اشاره دارد که همچون ستارگان در آسمان میدرخشند. نامهایی چون روشنک و زهره نمادهایی از زیبایی و طراوت هستند و این زنان، با ویژگیهای خاص خود، به جامعه روشنی و نشاط میبخشند.
هوش مصنوعی: شکر و شیرینی و زیبایی و جذبهی شهرناز و لیلی که همچون گلی زیباست، همگی صفات بانویی هستند که بهشت را به یاد میآورند و او یگانه و بینظیر است.
هوش مصنوعی: معصومه در پاکی و عصمت مشابه با زیتون است که در زیبایی و ایمان ممتاز میباشد.
هوش مصنوعی: غیرت و احساس سختگیرانه ماهآفرین به خاطر زیبایی چهرهٔ دلربا و جذابش است که باعث حسادت پریهای زیبا میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت موی کسی اشاره دارد که به نوعی به زنجیری از زیباییها و ویژگیهای خاص عالم اشاره میکند. موی پیوسته و مرتب نمادی از نظم و هماهنگی است، در حالی که زلف پریشان و آشفته نشانهای از عدم ترتیب و آزادی است. این تضاد بین نظم و بینظمی، تعداد بیشماری از افراد را به سوی خود جلب میکند و به نوعی خاص人氣 (محبوبیت) را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر عصمت و پاکدامنی او پنهان شود، باز هم کسی نمیتواند به سوی فراموشی و نسیان برود.
هوش مصنوعی: زلیخا وجود دارد، اما او به یوسف تمایل ندارد؛ بلکه دلش به خاطر لعاب و زیبایی چهره یوسف، به چالهای از جذابیت و عشق دوخته شده است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم بفهمم که زیبایی و جاذبه آن شخص از کجاست و نیکویی قامت او، مانند چه چیزهایی است و چطور اینچنین از خود میدرخشد؟
هوش مصنوعی: چطور میتواند ماه در پارچهای از مخمل جا بگیرد؟ چگونه سرو میتواند سر خود را از چاک یقهاش بیرون بیاورد؟
هوش مصنوعی: خوبی نرگس کجا و شوخی چشمش چه قدر شگفتانگیز است و مقام انسان در کجا قرار دارد.
هوش مصنوعی: کارآگاهان و خبرچینها در پی رمز و رازهایی هستند که به آنها کمک میکند تا توطئههای پنهان دربار شاهان را کشف کنند. نگاه جذاب و فریبنده یک نرگس زیبا، میتواند نماد فریب و وسوسهای باشد که آنها را به خود جلب میکند و در این میان، خطرات و پیچیدگیهای سرنوشت آنها را تهدید میکند.
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو چون آسمانی است پر از زیبایی، و آن لکه سیاه بر چهرهات همچون ستارهای در دورترین آسمانها میدرخشد.
هوش مصنوعی: اگر زن به شرایط و قوانین زندگی توجه نکند، خود را از نعمتها و خوشیهای زندگی محروم میسازد و به نوعی مانع ورود امیدها و آرزوهایش به زندگی میشود.
هوش مصنوعی: اگر بر روی اسبش تصویری از هستی بیند، شاید از دیدن آن تصویر خود را گم کند و در حیرت بماند.
هوش مصنوعی: او به خوبی و یگانگی مشهور است، اما همتایی برای او وجود ندارد جز بانوی برتر زمان.
هوش مصنوعی: دختری از سرزمینهای دور را برگزیده که دل ماه به عشق او سپرده شده است.
هوش مصنوعی: باختری که نامش از حسادت خسرو شرقی به آن پنهان شده است، به همین دلیل به باختر معروف است.
هوش مصنوعی: آنکه در باغ بهشت قرار بگیرد، اگر به زیبایی و جمال او نگاه نکند، بهشت هم برایش ارزشی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: نمیدانم چگونه ارتباطش را با ساره و بلقیس توضیح دهم و از چه چیزی باید صحبت کنم که تنها زبانی بیمحتوا نگویم.
هوش مصنوعی: بر روی صورت او، دو دسته موی مشکی ظاهر شده است که مانند دو گلبرگ خوشبو از بوستانی زیبا سر زدهاند.
هوش مصنوعی: آیا شبهای تاریک به روز روشن میرسند یا مانند دو مار سیاه به گنجی که نگهداری میشود، هستند؟
هوش مصنوعی: خوبی او را زهره خواست و سنجد نیز با او همراه شد، از آنجا بر روی کفه میزان قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: سیب زیبای او در باغهای شیراز به سیبهای صفاهان نیش و کنایه میزند.
هوش مصنوعی: صورت زیبای او در جهان نقشی ندارد و نخواهد داشت، زیرا هیچ چیز نمیتواند به اندازه او در دنیای ممکن جلوهگر شود.
هوش مصنوعی: تفکر تو هرچند که نتوان آن را توصیف کرد، اما توصیف آن به تنهایی شایسته تو نیست.
هوش مصنوعی: بهتر است که نتیجه و ادعای خود را با دعا و طلب خیر تمام کند، زیرا ستایش و بزرگی او هیچ مرز و پایانی ندارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عروس آسمان هر صبح از سمت شرق خود را نشان دهد و بر گردونهٔ آسمان جلوهگری کند.
هوش مصنوعی: در آسمان، زیبایی او مانند خورشید درخشان و روشن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مادر می را بکرد باید قربان
بچهٔ او را گرفت و کرد به زندان
بچهٔ او را ازو گرفت ندانی
تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان
جز که نباشد حلال دور بکردن
[...]
شاه چو بر کند دل ز بزم و گلستان
آسان آرد بچنگ مملکت آسان
وحشی چیزی است ملک و این زان دانم
کو نشود هیچگونه بسته بانسان
بندش عدل است و چون بعدل ببندیش
[...]
ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان
ای ملک عادل ، ای مبارک سلطان
آنچه تو کردی ز پادشاهی و مردی
پور سیاوش نکرد و رستم دستان
روی تو نادیده ، هر که نام تو بشنید
[...]
آنگه رزبانش را بخواند دهقان
دو پسر خویش را، دو پسر رزبان
هر یک داسی بیاورند یتیمان
برده به آتش درون و کرده به سوهان
تهنیت عید را چو سرو خرامان
از در خرپشته اندر آمد جانان
بو یا زلفش به بوی عنبر سارا
رنگین رویش به رنگ لاله نعمان
کرده به شانه دو تاه سیصد حلقه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.