گنجور

 
قاآنی

بارهاگفته‌ام ای ری به تو این راز نهان

ای ری و راز ز نستوده نباید پژمان

که ملک روح و تویی دل نزید دل بی‌روح

که‌ کیا جان و تویی تن نزید تن بی‌جان

فرودینست شنهشاه و تو بستان لیکن

فرودین چون برود فر برود از بستان

حلم شه لنگر و تو کشتی و گیهان دریا

ناخدا دهر و بلا موج و حوادث طوفان

ناخدا کشتی بی‌لنگر را چون آرد

ایمن از موجه و طوفان و بلا و حدثان

خود گرفتم ‌که تو گیهانی انصاف بده

که ابی بار خدا هیچ نپاید گهیان

ای ری هیچ مدان هیچ نیاری به خیال

یاد آن سال‌که شاه همه‌دان در همدان

که زبر زیر شدت زیر زبر از زلزال

یعنی ایوانت درگه شد و درگه ایوان

زیبق آکندی در گوش و بنشنیدی پند

ناز زلزال تنت لرزان شد زیبق‌سان

وینک امسال از آن رنج‌ که نامش نبرم

نبودت نامی از نام و نشانی ز نشان

بارها گفتم از دامن شه دست مدار

که‌گریبان ز تحسّر ندری تا دامان

هرچه ‌گفتم همه را ژاژ شمردی و مزیح

هی سرودی که مکن طیبت و مسرا هذیان

که مکینست شهنشاه و مکانستم من

واحتیاجست به‌ناچار مکین را به مکان

ژاژها گفتی ای ری ‌که اگر شرح دهم

همه‌گویند مگو در حق ری این بهتان

لاغها راندی ای ری‌که‌گر انصاف بدی

به دهانت اندر ننهاد میی یک دندان

مثل شاه و تو دانی به چه ماند ای ری

مثل مغز و خرد چشم و ضیا جسم و روان

یونسست این شه و بارهٔ تو چو بطن ماهی

یوسفست این شه و قلعهٔ تو چوکنج زندان

شه چمد زی تو بلی نبود بی‌مصلحتی

مصطفی در غار ار وقتی‌گردد پنهان

ای ری این گفته ملال آرد صد شکر که باز

شه گرایید از اسپاهان سوی تو عنان

باز چون خاطر احباب ملک ‌گشت آباد

بر و بوم تو که بد چون دل دشمن ویران

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

نتوان کردازین بیش صبوری نتوان

کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان

با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز

همچنان باشد کز ریگ روان آب روان

تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان

رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان

رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او

زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان

گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک

[...]

منوچهری

گذری گیر از آن پس به سوی لاله‌ستان

طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان

هریکی همچو یکی جام دروغالیه‌دان

بالش غالیه دانش را میلی به میان

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان

بگل و آب روان تازه بود جان جهان

هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار

هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان

سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار

[...]

امیر معزی

عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان

وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان

نوبت باده و چنگ طرب‌انگیز رسید

نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران

کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه