بارهاگفتهام ای ری به تو این راز نهان
ای ری و راز ز نستوده نباید پژمان
که ملک روح و تویی دل نزید دل بیروح
که کیا جان و تویی تن نزید تن بیجان
فرودینست شنهشاه و تو بستان لیکن
فرودین چون برود فر برود از بستان
حلم شه لنگر و تو کشتی و گیهان دریا
ناخدا دهر و بلا موج و حوادث طوفان
ناخدا کشتی بیلنگر را چون آرد
ایمن از موجه و طوفان و بلا و حدثان
خود گرفتم که تو گیهانی انصاف بده
که ابی بار خدا هیچ نپاید گهیان
ای ری هیچ مدان هیچ نیاری به خیال
یاد آن سالکه شاه همهدان در همدان
که زبر زیر شدت زیر زبر از زلزال
یعنی ایوانت درگه شد و درگه ایوان
زیبق آکندی در گوش و بنشنیدی پند
ناز زلزال تنت لرزان شد زیبقسان
وینک امسال از آن رنج که نامش نبرم
نبودت نامی از نام و نشانی ز نشان
بارها گفتم از دامن شه دست مدار
کهگریبان ز تحسّر ندری تا دامان
هرچه گفتم همه را ژاژ شمردی و مزیح
هی سرودی که مکن طیبت و مسرا هذیان
که مکینست شهنشاه و مکانستم من
واحتیاجست بهناچار مکین را به مکان
ژاژها گفتی ای ری که اگر شرح دهم
همهگویند مگو در حق ری این بهتان
لاغها راندی ای ریکهگر انصاف بدی
به دهانت اندر ننهاد میی یک دندان
مثل شاه و تو دانی به چه ماند ای ری
مثل مغز و خرد چشم و ضیا جسم و روان
یونسست این شه و بارهٔ تو چو بطن ماهی
یوسفست این شه و قلعهٔ تو چوکنج زندان
شه چمد زی تو بلی نبود بیمصلحتی
مصطفی در غار ار وقتیگردد پنهان
ای ری این گفته ملال آرد صد شکر که باز
شه گرایید از اسپاهان سوی تو عنان
باز چون خاطر احباب ملک گشت آباد
بر و بوم تو که بد چون دل دشمن ویران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ارتباط عمیق میان خود و "ری" اشاره میکند و رازهایی را که در دل دارد، مطرح میسازد. او به ماهیت روح و جسم اشاره کرده و مسائلی چون طوفان و حوادث زندگی را تشبیه میکند. شاعر به ظرافتهای عشق و دوستی و موقعیت پادشاه اشاره دارد، و اینکه باید از آسیبهای ناشی از غم و اندوه پرهیز کند. او همچنین یادآور میشود که نباید به راحتی به ظاهر و ظواهر امور اکتفا کرد. در نهایت، شاعر نسبت به امیدواری به بازگشت دلگرمی و آبادانی در "ری" و نیز مشکلات گذشته اشاره دارد و تأکید میکند که در این مسیر، باید انصاف و حقیقت را در نظر گرفت.
هوش مصنوعی: بارها به تو گفتهام ای ری، که این راز پنهان تو را نباید فراموش کرد.
هوش مصنوعی: شما به عنوان روح و جانم به من نزدیک هستید و دلم بیروح و احساس است. بیآنکه شما وجود داشته باشید، جان و جسم من به هم نمیخورد و بیحس و حال خواهند بود.
هوش مصنوعی: در فرودین، بهار و شکوفایی در طبیعت حاکم است و تو نیز میتوانی از زیباییهای باغ لذت ببری. اما به یاد داشته باش که بهار پایان مییابد و با رفتن آن، زیباییها نیز ناپدید خواهند شد.
هوش مصنوعی: حلم همانند لنگری است برای کشتی، و تو به مانند کشتیای هستی که در دریای دنیا به حرکت در میآید. ناخدای این دریا، زمانه است و مصائب و رویدادها همچون امواج و طوفانهایی هستند که بر تو میگذرد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان کشتی بدون لنگر را در میان امواج و طوفانها و بلاها به سلامت به مقصد رساند؟
هوش مصنوعی: من خودم را درک کردم و به تو میگویم که انصاف بده، زیرا برکات الهی هیچگاه پایدار نیستند و همه چیز گذرا است.
هوش مصنوعی: ای بیخبر، هرگز نمیدان، به خاطره نیاور آن سالی که شاه بزرگ و دانا در شهر همدان بود.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تغییر و تحول اشاره دارد. به معنای آن است که زیر و زبر یا وضعیتها و موقعیتها ممکن است به هم بخورد و از همدیگر متلاشی شوند. به عبارت دیگر، مکانهایی که افراز و نشانهای از ثبات به نظر میرسیدند، ممکن است در اثر تغییراتی به هم بریزد و در نتیجه، درگاه و ایوان نیز دستخوش این تغییرات شود. این تصویر نشاندهنده ناپایداری و عدم ثبات در زندگی و محیط است.
هوش مصنوعی: در گوشت مروارید و زیورهای زیبا کار گذاشتهاند و وقتی پند ناز را شنیدی، لرزش زلزلهای در بدنت ایجاد شد که همانند آن زیورآلات بود.
هوش مصنوعی: اما امسال دیگر از آن دردهایی که نامش را نمیبرم، اثری نیست و نشانهای از تو باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: بارها به تو گفتم که از دامن پادشاه دست نکش، زیرا گریبانت را از حسرت نخواهی توانست رها کنی.
هوش مصنوعی: هرچه من گفتم را بیاهمیت شمردی و دایم در حال نغمهخوانی هستی که این کار را نکن و به حرفهای بیمعنا نپرداز.
هوش مصنوعی: من هم یک مکان دارم و تو هم مقام سلطنت، اما نیاز به تو مرا به سوی تو میکشاند.
هوش مصنوعی: شما به من گفتهاید که اگر درباره موضوعاتی که به ری مربوط است صحبت کنم، همه خواهند گفت که این اظهارات نادرست است.
هوش مصنوعی: ای ریکهگر، تو لاغرها را دور کردی و انصاف را به دهانت نیاوردی، حتی یک دندان هم می در دمت نیست.
هوش مصنوعی: از نظر تشبیه، تو مظهری از مقام و عظمت هستی، همانند شاه که نماد قدرت است. همچنین میتوانی به مغز و خرد تشبیه شوی که اهمیت و عمق فهم را نشان میدهد. در این میان، چشم و روشنی نماد آگاهی و بینش است، در حالی که جسم و روان نشاندهنده وجود مادی و معنوی انساناند. به طور کلی، این متن به ارتباط میان ابعاد مختلف وجود انسان و اهمیت آنها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: یونس، که در دریا رفته و در شکم ماهی قرار گرفته، نمادی از این شهر است و دژ تو مثل زندانی است که او را در خود جای داده.
هوش مصنوعی: پادشاه از تو چه نیازی ندارد، اگر در غار، پیامبر در حال پنهان شدن باشد، نشان از نبود مصلحت دارد.
هوش مصنوعی: ای ری، این سخن باعث ناراحتی میشود، اما سپاسگزارم که دوباره پادشاه از اصفهان به سوی تو روی آورد.
هوش مصنوعی: وقتی که دل دوستان شاد و سرزنده شد، سرزمین و محیط تو نیز به خوبی و رونق رسید؛ اما حالا چگونه است که دل دشمنان ویران و خراب شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان کردازین بیش صبوری نتوان
کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان
با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز
همچنان باشد کز ریگ روان آب روان
تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت
[...]
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان
رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان
رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او
زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان
گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک
[...]
گذری گیر از آن پس به سوی لالهستان
طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان
هریکی همچو یکی جام دروغالیهدان
بالش غالیه دانش را میلی به میان
گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان
بگل و آب روان تازه بود جان جهان
هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار
هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان
سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار
[...]
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
نوبت باده و چنگ طربانگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.