تیغ را دانی به استحقاق کبوَد تیغزن
داور کشور گشا فرماندهٔ لشکرشکن
گرز را دانی که باید برنهد بالای برز
بهمن لهراسبفر اسفندیار رویین تن
تیر را دانی که باید در کمان آرد کمین
قارن آرش کمان گودرز گرشاسب مجن
رمح را دانیکه باشدکارفرما روز رزم
نیرم رستم صلابت رستم نیرم فکن
شاه شیر اوژن اباقاآن که گاه گیر و دار
بر پی رخشش نماز آرد روان تهمتن
چونبهچنگآردکمانمویانبهقبر ازویقبا د
چون به کف گیرد سنان نالان به گور از وی پشن
ذکری از روی وی و گیهان ختا اندر ختا
بادی از خوی وی ویتی خت اندر خن
هر کجا لطفی ز گفت او نشاط اندر نشاط
هرکجا نامی ز قهر او محن اندر محن
چونفرازد قد ازو محفل ریاض اندر ریاض
چون فروزد خد ازو مجلس چمن اندر چمن
در درون درع تاری پیکر رخشان او
جان جبریلست در تاریک جسم اهرمن
از نهیب گرز او در جان گوان را ارتعاش
از هراس برز او در تن مهان را بو مهن
تا نگوید دایه اندر گوش کودک نام او
طفل نگشاید لبان را از پی شرب لبن
هر وشاق محفل او یوسفی کز فرط حسن
جان چندین یوسف مصریش در چاه ذقن
گرنه خیاطست تیغ او چرا هنگام کین
بر تن بدخواه جوشن را همی سازد کفن
ای به ایوان مهبط عفو خدای لایزال
ای به میدان مظهر قهر قدیر ذوالمنن
ای ملک دانیکه تا من بستهام لب از بیان
چون متاع فضلکاسدگشته بازار سخن
شد بلاغت از میان تا شعر من شد از میان
شد شجاعت از جهان تا از جهان شد بوالحسن
هم تو میدانی که عهدی بسته بودم دیرپای
تا به شین شعر و نون نظم نگشایم دهن
وین زمان این ژرف دریا یعنی این طبع روان
نغز درجی برفکند از قعر پر در عدن
تا ز تو کت آیت رحمت همی نازل به شان
با هزاران لابه خواهم عذر جرم خویشتن
یاوهیی گر سرزد از من عذر من بپذیر از آنک
راست دیوانه شدم تا یاوه شد دیوان من
من نمیگویم نیم عاقل ولی هنگام خشم
ابلهیّ مرد گردد چیره بر فهم و فطن
خود تو میدانیکه زادهٔ طبع و فرزند خیال
بسگرامیتر ز زادهٔ مادر و فرزند زن
این من و اینگردن من آن تو وآن تیغ تیز
خواهیم گردن فراز و خواهیم گردن بزن
آنقدر زی در جهان شاها کت آید در صماخ
ذکر محشر داستان رستم و رویینهتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف شخصیت و شجاعت فردی به نام رستم میپردازد. رستم به عنوان قهرمان و جنگجوی بزرگ ایران با ویژگیها و تواناییهای منحصر به فرد معرفی میشود. اشعار به توصیف سلاحهایی که رستم استفاده میکند، قدرت و اثرگذاری او در میدان جنگ و احترام و ارادتی که نسبت به او وجود دارد، میپردازد. همچنین، اشاره به عواطف انسانی مانند عشق و احساسات، همراه با مضامین بلاغی و ادبیات غنی، نشاندهنده جایگاه رستم در فرهنگ و تاریخ ایران است. در نهایت، متن به روابط انسانی و تعهد شاعر نسبت به سخن و ادبیات خود نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تیغ را باید به حق و شایستگی در دست کسی قرار داد که مانند کبوتر باشد؛ یعنی کسی که با مهارت و دقت بسیار میتواند در میدان جنگ، کشور را گشوده و فرماندهی لشکر را بر عهده بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی برندهای باشی، باید مانند گرزی قوی و مطمئن به بالای کوهی سخت و چالشبرانگیز برسی، مانند پهلوانی که در برابر مشکلات ایستادگی میکند.
هوش مصنوعی: تیر را باید در کمان قرار داد تا بتواند به هدف برسد. این مانند آرش کماندار و قهرمانان دیگری چون گودرز و گرشاسب است که در نبردها به مهارت خود در استفاده از تیر و کمان شناخته میشوند.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم قدرت و شجاعت رستم، قهرمان اسطورهای، اشاره دارد. در روزهای نبرد، قدرت و حماسه او را به تصویر میکشد و بیان میکند که رستم همواره در میدان جنگ به عنوان یک نیروی نیرومند و قوی حاضر است. به عبارتی دیگر، این بیت تأکید میکند که رستم در برابر چالشها و دشواریها ایستادگی میکند و بر قدرت و استقامت خود تکیه دارد.
هوش مصنوعی: شاه شیر اوژن اباقاآن در حال تماشا و احترام به زیباییهای خود است و همزمان یادآور شجاعت و قدرت تهمتن (رستم) است. در واقع این تصویر به قدرت و شکوه او و همچنین هماهنگی آن با روحیهای معنوی و ستایش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: وقتی کمان مویان را به دست میگیرد، قبرش را در آغوش میگیرد و وقتی نیز سنان را در دست میفشارد، از درون قبر به ناله در میآید.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به یاد و خاطر یک شخص خاص میشود که تأثیراتی بر دنیا کرده است. روح آن فرد در دنیایی دیگر، با احساسات و ویژگیهای خاصی از خود، در حال پرواز و حضور در جایی دیگر است. این معنا به زیبایی از احوال و یاد آن شخصیت صحبت میکند.
هوش مصنوعی: هر جا که حرف خوبی از او باشد، شادی و خوشی زیادی در آنجا است، و هر وقت نامی از خشم او به میان آید، مشکلات و سختیها به وجود میآید.
هوش مصنوعی: زمانی که قد او در محفلهای گل و گیاه بلند میشود، چنان است که وقتی خداوند در میان چمن میدرخشد، مجلس چمن را روشن میکند.
هوش مصنوعی: در دل زرهای تاریک و سنگین، وجود درخشان او روح جبریل را مانند دارد و در مقابل، وجودش در جسمی تاریک و اهریمنی است.
هوش مصنوعی: صدای مهیب ضربههای او به جان گوان، باعث لرزه و ترس در وجود بزرگان شده است.
هوش مصنوعی: برای اینکه کودک لبانش را به دنبال شیر باز کند، دایه باید نام او را در گوشش بگوید.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مجلس او حضور دارد، مانند یوسف زیبایی است که به خاطر فرط زیباییاش، جان چندین یوسف مصری را در چاه انداخته است.
هوش مصنوعی: اگر خیاط نیست، پس چرا در زمان انتقام، برای دشمنانش لباس خنک را تبدیل به کفن میکند؟
هوش مصنوعی: ای کسی که در خانهٔ رحمتی از جانب خداوند بیپایان قرار داری، و ای کسی که در میدانی که قدرت و انتقام خداوند در آن نمایان است، حضور داری.
هوش مصنوعی: ای فرشته، آیا میدانی که وقتی من از سخن گفتن خودداری میکنم، مانند کالای علم و دانش که در بازار ارزش خود را از دست داده است، اعتبار کلامم کاهش مییابد؟
هوش مصنوعی: بلاغت و زیبایی در کلام از بین رفت و شعر من هم تحت تأثیر قرار گرفت. همچنین شجاعت از دنیا ناپدید شد و در نتیجه، جهان به سمت بوالحسن رفت.
هوش مصنوعی: تو خودت به خوبی میدانی که من یک قولی را بهطور جدی و پایدار دادهام تا زمانی که به عشق و شعر نپرداختهام، زبانم را باز نکنم.
هوش مصنوعی: این زمان، این دریا گسترده و عمیق، نمایانگر این تبحر و جوشش خلاقیتی است که از عمق بهشتیاش، مرواریدی زیبا و با ارزش به انزوای خود میافکد.
هوش مصنوعی: من با دلایل و نالههای بسیار در پی آن هستم که از انگیزهٔ رحمت تو بهرهمند شوم و برای اشتباهات خود عذرخواهی کنم.
هوش مصنوعی: اگر از من حرفی بیمورد یا بیهوده شنیدی، لطفاً عذرخواهیام را بپذیر. چون من واقعاً دیوانه شدهام و همین دیوانگی باعث شده که حرفهای بیسر و ته بزنم.
هوش مصنوعی: نمیگویم که کاملاً عاقل هستم، اما وقتی که خشمگین میشوم، آن حالت نادانی بر درک و فهم من غلبه میکند.
هوش مصنوعی: تو خود خوب میدانی که چیزی که از درون دل و خیال به وجود آمده، از هر چه که به طور طبیعی به دنیا میآید، باارزشتر و محترمتر است.
هوش مصنوعی: این من هستم و این گردن من، آن تو هستی و آن تیغ تیز. ما همدیگر را به مبارزه میطلبیم و آمادهایم که در این نبرد، دست به اعمالی جدی بزنیم.
هوش مصنوعی: در این جهان، داستان رستم و رویینهتن آنقدر در یادها زنده است که حتی در روز محشر نیز به یاد آورده خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.