هرآنچه هست مه و سال و هفته و ایام
خجسته بادا چون عید بر امیر نظام
مهین اتابک اعظم خدایگان صدور
قوام ملت بدر زمانه صدر انام
زهی رسیده به جایی که با جلالت تو
جهان و صد چو جهان را کسی نپرسد نام
به عهد عدل تو آهو خیال لاله کند
اگر به دشت نهد پا به دیدهٔ ضرغام
مگر که کلک تو مهدست و ملک طفل رضیع
که تا نجنبد اینیک نگیردی آلام
ز بس حروف و معانی بهم سبق جویند
به وقت مدح وام لکنت اوفتد به کلام
هنوز بر شب و روز زمانه مشتبهست
که مهر و ماه کدامست و طلعت تو کدام
نهفته راز دو گیتی به چشم فکرت تو
بر آن صفت که دو مغز اندرون یک بادام
به روز باد چسان پشه میشود عاجز
بهگاه مدح تو آنگونه عاجزند اوهام
عروس ملکجهان چون به عقد دائم تست
حلال بر تو و بر هر که غیر تست حرام
ز اختیار خود آندم زمانه دست بشست
که در کف تو نهاد آسمان زمام مهام
مسلمست که انجم سپر بیندازند
چو تیغ زرین خورشید برکشد ز نیام
جهان اگر به توگیرد سبق ملول مشو
که هم ز پیشی صفرست بیشی ارقام
تو چون در آخر دور زمانه خلق شدی
همی حسد برد آغاز دهر بر انجام
نه هر که تیر و کمان برگرفت و گرز و کمند
به وقعه گردد زال و به حمله گردد سام
به زور مرد مبارز بُرنده گردد تیغ
به شور بادهٔ گلرنگ مستی آرد جام
نشان بازوی شیر خدا ز مرحب پرس
کزو بنالد نز ذوالفقار خونآشام
اگر نه قوت بازوی حیدری بودی
ز ذوالفقار بدی شهرهتر هزار حسام
سپهر عالی خواهد چو خاک پست شود
بدین امید که روزی ببوسدت اقدام
که گفت کام تو میبخشد آسمان و زمین
که آسمان و زمین هر دو را تو بخشیکام
اگر نه مهر تو پیوند جان به تن دادی
گسسته بودی جان را علاقه از اجسام
اگر فضایل حلمت بهکوه برخوانند
همی ز شرم چو ابرش عرق چکد ز مسام
جهان و هرچه درو هست با جلالت تو
چو رود نزد محیطست و دود پیش غمام
ز همّت تو جمادات نیز در طربند
جماد را نبود گرچه روح در اندام
چنانکه روح نباشد عظام را لیکن
به تن هم از اثر روح زندهاند عظام
میان اینهمه رایات کفر در عالم
تو برفراشتی اعلام دولت اسلام
چو شیر غژمان تب داشتم مگیر آهو
برین قصیدهکه طبعم بدیهه کرد تمام
منم پیمبر نظم و پیمبران را نیست
به فکرکردن حاجت چو دررسد الهام
مرا بپرور کاین شعرها که میشنوی
بود چو عمر تو پاینده تا به روز قیام
همیشه تا که پری را ز آهنست گریز
هماره تاکه عرض را به جوهرست قوام
به طلعت تو شود شام دوستان تو صبح
به هیبت تو بود صبح دشمنان تو شام
ترا خدای معین باد و پادشاه ناصر
ترا سعود قرین باد و روزگار غلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مدح و ستایش امیر نظام، اتابک اعظم، پرداخته شده است. شاعر با بیان فضائل و ویژگیهای برجسته امیر، به مقام والای او اشاره میکند و برتری او را بر دیگران نشان میدهد. او همچنین به وصف زمانه و تأثیر مثبت امیر بر جهان و ملت پرداخته و از جلالت و عدالتش سخن میگوید. شاعر میخواهد بینظیری امیر را به تصویر بکشد و بیان کند که در دوره زمامداری او، جامعه در آرامش و عدالت به سر میبرد. این شعر نشاندهنده عشق و ارادت شاعر به امیر و امیدواری او به تداوم حکومت عادلانه و فضل امیر است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، ماه و سال و هفته و روزها، همهشان باید به مانند عید برای فرمانروا خوشایند و مبارک باشند.
هوش مصنوعی: مهین اتابک اعظم، که فرمانروای قدرت و اقتدار ملت در زمانهای پربار و فرخنده است.
هوش مصنوعی: شگفتا که به آن مقام والایی دست یافتهای که نه تنها جهان، بلکه حتی بیش از آن نیز هیچکس نام تو را نمیپرسد.
هوش مصنوعی: اگر آهو در دشت راه برود، به خیال لاله و زیبایی تو نگاه خواهد کرد، چرا که در زمان عدالت و انصاف تو، حتی موجوداتی مانند آهو نیز قدرت تصور و خیالپردازی دارند.
هوش مصنوعی: مگر اینکه زیبایی و هنر تو همچون مهدی باشد که کودکی در آن آرام گیرد، چرا که تا زمانی که این کودک تکانی نخورد، دردها و مشکلاتش برطرف نمیشود.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه کلمات و معانی در زمان تعریف و تمجید با هم درگیر میشوند، سخن گفتن برایم دشوار میشود و زبانم بند میآید.
هوش مصنوعی: هنوز برای من مشخص نیست که کدام یک از مهر و ماه در آسمان وجود دارند و کدام یک چهره توست.
هوش مصنوعی: رازهای دو جهان در نظر تو نهفته است، مانند دو مغز که درون یک بادام قرار دارند.
هوش مصنوعی: در روزی که باد میوزد، چطور ممکن است پشهای ناتوان شود؟ در زمان ستایش تو، چنین ناتوانی برای خیالها و تصورات نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که عروس دنیا به عقد تو درآمده است، بودن او حلال و مجاز برای توست و هرکس دیگر به جز تو، به او دسترسی ندارد و حرام است.
هوش مصنوعی: زمانی که تو از اختیار خود خارج شدی و تسلیم اوضاع و احوال گشتی، آن زمان آسمان تمام امور را در دست تو قرار داد.
هوش مصنوعی: به وضوح پیداست که ستارهها از آسمان کنار میروند، همانطور که خورشید با درخشندگی خود از غلاف برمیخیزد.
هوش مصنوعی: اگر دنیا از تو جلو بزند و تو را خسته کند، ناراحت نشو؛ زیرا در آغاز نیز، صفر در برابر ارقام دیگر وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو در زمانی به دنیا آمدی که دورهای از زندگی بشر به پایان میرسد، از اینرو آغاز زندگیات باعث حسادت دوران قبل از تو به پایان آن شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که سلاح برمیدارد و آماده جنگ میشود، لزوماً نمیتواند مانند زال در میدان نبرد باشد یا مثل سام به حمله برود.
هوش مصنوعی: مردی که با قدرت و شجاعت به میدان میرود، میتواند شمشیرش را به خوبی به کار گیرد. اما در عین حال، زیباترین و مسحورکنندهترین نوشیدنی با رنگ گل، او را به حالتی سرمست و شاداب میآورد.
هوش مصنوعی: از نشان قدرت و شجاعت علی (ع)، به مرحب بگو که او از ضربههای بیرحمانهاش ناله کرده است، چرا که ذوالفقار، شمشیر قدرتمند و خونآشام علی (ع)، او را به شدت مجروح کرده است.
هوش مصنوعی: اگر نیروی بازوی علی (حیدر) را نداشتی، شمشیر ذوالفقار هم نمیتوانست تو را به شهرت هزار حسام (شمشیرهایی دیگر) برساند.
هوش مصنوعی: آسمان بلند زمانی خواهد شد که زمین خوب و بدش به فراموشی سپرده شود، به این امید که روزی تو را به گرمی در آغوش بگیرم.
هوش مصنوعی: هر دو دنیا، آسمان و زمین، به تو هدیه میدهند و همه چیز را به خواسته تو میبخشند.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو نبود، جان من از بدن جدا میشد و دیگر هیچ علاقهای به مادیات نداشت.
هوش مصنوعی: اگر ویژگیهای صبر و بردباریات را مانند کوهی برشمارند، از شرم چنان عرقی بر بدنت میچکد که مانند باران بر ابر.
هوش مصنوعی: جهان و تمام موجودات آن به عظمت و شکوه تو مانند جویباری هستند که در برابر دریا قرار دارد و مثل دودی است که در برابر ابرها وجود دارد.
هوش مصنوعی: ز تلاش و اراده تو، حتی موجودات بیجان نیز شاد و خوشحال هستند؛ چرا که هرچند روحی در بدنشان نیست، اما تأثیر تو آنها را به وجد آورده است.
هوش مصنوعی: بدون وجود روح، استخوانها مردهاند، اما به دلیل تأثیر روح، استخوانها هم زندهاند.
هوش مصنوعی: در میان همه پرچمهای کفر در دنیا، تو پرچم دولت اسلام را برافراشتهای.
هوش مصنوعی: چون شیر بیتابی داشتم، از تو خواهش میکنم که این شعر را از دست ندهید؛ زیرا به طور ناگهانی و به آسانی از احساساتم سروده شده است.
هوش مصنوعی: من پیامآور شعر و نظم هستم و دیگر پیامآوران نیازی به فکر کردن ندارند، زیرا الهام به آنها در میرسد.
هوش مصنوعی: مرا پرورش بده، چرا که این اشعاری که میشنوی، مانند عمر تو باید جاودانه بمانند تا روز قیامت.
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که پری از آهن ساخته شده است، باید از او دوری جست، زیرا تا زمانی که وجود چیزها به ذات و جوهرشان استوار باشد، باید در جستجوی آنها بود.
هوش مصنوعی: چهره تو شب دوستانت را به صبح تبدیل میکند و حضور تو صبح دشمنانت را به شب میآورد.
هوش مصنوعی: خداوند یاور و حامی تو باشد و پادشاهی تو را امداد دهد. امیدوارم روزگار خوشی و سعادت در کنار تو باشد و روزهایت پر از کامیابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.