دلکی داری ای شوخ چو یک پارچه سنگ
ای دریغ از دل سنگت که دلم دارد تنگ
من به تو هر روز از تنگدلی طالب صلح
تو به من هر شب از سنگدلی مایل جنگ
ختنی خط حبشی خال و فرنگی رویی
به ختن روی نهم یا به حبش یا به فرنگ
مژه و چشم ترا هرکه ببیند غافل
وهمش آید که پلنگی زده بر آهو چنگ
هردم از سرمه کنی مردمک چشم سیاه
الله ایدوست مکناینهمهمردم را رنگ
چشم ار سرمه کنی تیره کف از حنا سرخ
پای تاسر همه رنگی چهکنی دیگر رنگ
تو مگر آهو کی کشتی و چشمش کندی
عوض چشم خود از چهره نمودی آونگ
اینک اینک مژگان تو گواهست که تو
زدهیی بر تن آن آهو صد تیر خدنگ
زهرهٔ رنگ، هم از تیر تو گر پاره نشد
رنگ سبزیست به چشمت ز چه از زهرهٔ رنگ
رگ سرخی به دو چشم گواه دگرست
که به خونریزی آن آهو کردی آهنگ
چشمبند دگرت اینکه قمر را ز سپهر
بهفسوندزدیوبر صورتخود بندی تنگ
باورت نیست به شب پرده ز رخ یکسو به
تا چو مه روی تو تابد به هزاران فرسنگ
دزدی دیگرت اینست که در را ز صدف
آری و در شکر سرخ نهی از نیرنگ
گر لبت نیست شکرخیز بیا تا بچشم
ورنه دندانتگهر باگهرش کن همسنگ
نقش ار تنگ بدزدی که بود اینم روی
مانی ار زنده شدی از توگرفتی نیرنگ
سرو را جامه کنی در بر کاینست قدم
بمی ایدزدک عیار از انا حیت و رنگ
همه سهلست نه مژگانت بود خنجر میر
چون ربودیش به طراری ای شاهد شنگ
میرمیران و خداوند بزرگان که بود
پشتگردون ز پی سجدهٔاقبالش چنگ
هست با رتبت او رفعت نه گردون پست
هست با هستی او دایرهٔ امکان تنگ
تا جهانست خداوند جهان بادکز او
شرف و مجدت و اقبال و خطر دارد رنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و تنگدلی شاعر نسبت به معشوقه میپردازد. شاعر در تضاد میان عشق و دلتنگی خود و سنگدلی معشوقش اشاره میکند. او به زیباییهای ظاهری معشوق و تاثیرات آن بر دل و عقل ناظرین اشاره میکند. همچنین با استفاده از تمثیلها و توصیفهای شاعرانه، به تاثیر محبت و عشق بر روح و روان انسان پرداخته و به نوعی به مشکلات و تناقضات عشق اشاره میکند. شعر به زیبایی و دلربایی معشوق و تیرهگلی دل عاشق میپردازد و در نهایت به ربط عشق و هستی و مقام خداوند در جهان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای معشوقهی خوشرو، تو قلبی سخت مثل سنگ داری. افسوس که قلب سنگیات نتوانسته حس دلتنگی مرا درک کند.
هوش مصنوعی: من هر روز به دنبال آرامش و دوستی با تو هستم، اما تو هر شب با سختگیری و مخالفت خود، تمایل به جنگ و درگیری نشان میدهی.
هوش مصنوعی: به خطی زیبا و دلنشین، نشانههایی از ختن، حبش و فرنگ روی چهرهام مینویسم، یا اینکه به دختری از ختن، حبش یا فرنگ برخورد میکنم.
هوش مصنوعی: هر کسی که مژه و چشم تو را ببیند، به اشتباه فکر میکند که یک پلنگ به آهو حمله کرده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه وقتی که به چشمان سیاه مینگری، ای دوست، نگذار مردم را اینگونه تحت تأثیر قرار دهی و رنگین کنی.
هوش مصنوعی: اگر چشمانت را با سرمه تیره کنی و پاهایت را با حنای قرمز رنگ کنی، با این حال در نهایت همه چیز به یک رنگ خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو چگونه میتوانی آهو را بگیری و چشمانش را ببندی، در حالی که به جای چشمان خود، از چهرهات نوری ساطع میکنی که همه جا را روشن میکند؟
هوش مصنوعی: مژگان زیبای تو نشانهای از این است که تو با چشمان فریبندهات قلب بسیاری را شکستهای، مثل آهو که به خاطر تیرهای عشق آسیب دیده است.
هوش مصنوعی: اگر تیر تو نتوانست زهرهٔ رنگ را پاره کند، پس سبزی که در چشمانت وجود دارد از کجا آمده است؟
هوش مصنوعی: چشمان آن آهو به رنگ سرخ نشاندهندهی چیزی دیگر هستند و این خونریزی نشان میدهد که تو قصد شکار او را داشتهای.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه تو با چشمی بسته، گویی ماه را از آسمان دزدیدهای و بر صورت خود با چنگ و دندان نگهاش داشتهای. به نوعی میخواهد بگوید که تو زیبایی و جاذبهای داری که دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و این زیبایی را با شدت بیشتری حفظ میکنی.
هوش مصنوعی: باور نمیکنی که شب، چهرهات را از دیدگان دور کند، اما وقتی ماه روی تو درخشش پیدا کند، نورش به دورترین نقاط تابیده میشود.
هوش مصنوعی: دزدی دیگر تو این است که در را از صدف بیرون بیاوری و شکر سرخ را با فریب بر روی آن بگذاری.
هوش مصنوعی: اگر لب تو شیرین نیست، بیا تا آن را به چشم ببینم؛ وگرنه دندانهای تو را با گوهرها همسنگ و همتا کن.
هوش مصنوعی: اگر نقش تو را بدزدی و آن را تنگ و کوچک کنی، این کار تو به نوعی شبیه به روی مانی است. اگر تو زنده شوی، همین نیرنگ را از تو میگیرد.
هوش مصنوعی: به زیبایی سرو، لباسی میپوشانی، چرا که این زیبایی از اوست. ای دزد زبردست، تو از کجا و با چه رنگ و حالتی آمدهای؟
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا ساده به نظر میرسد، اما چشمان تو همچون خنجری است که جان میرباید. ای زیبای پرشور، تو با ناز و آهستهرفتنت دلها را میفریبی.
هوش مصنوعی: مردان بزرگ و خداوند، برای چه کسی در پشت آسمانها ایستادهاند؟ آیا برای سجده و پرستش اوست که به خاطر نعمتهایش، به ستایش میپردازند؟
هوش مصنوعی: رتبه و مقام او چنان بلند است که آسمان هم در برابرش پایین و بیاهمیت به نظر میرسد. وجود او چنان بزرگ و عظیم است که دایرهٔ امکان و محدودیت نمیتواند به وسعت و وسعت وجود او باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان وجود دارد، خداوند نیز هست و همهی شرف، عظمت، موفقیت و خطرات به او وابستهاند و از او نشأت میگیرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ
چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ
وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو
وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ
دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو
[...]
دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ
ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ
ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
[...]
برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ
که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ
باد نوروزی با باغ همی صلح کند
من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ
سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی
[...]
ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ
آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب
[...]
عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ
خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ
رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من
هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ
تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.