گنجور

 
فضولی

بیا ساقی آن شهد شیرین مذاق

که ما را باو هست صد اشتیاق

بده بیش ازین تلخ کامم مدار

بدین تلخ کامی چو جامم مدار

بیا ساقی آن منشاء هر کمال

که کامل ازو می شود اهل حال

بمن ده که دفع ملالی کنم

درین جهل کسب کمالی کنم

بیا ساقی آن لعل یاقوت رنگ

که سنگست بر شیشه نام و ننگ

بمن ده که بخشد صفای تمام

دلم را ز اندیشه ننگ و نام

ببین مستیم مست تر کن مرا

نهفتم قدح بی خبر کن مرا

که در نشاه هفتمین بی حجاب

کنم شمه شرح حال خراب

 
sunny dark_mode