گنجور

 
فضولی

ای مرضهای معاصی ز تو محتاج علاج

تو شفیع و همه عالم به شفاعت محتاج

ارجمند از جهت حسن قبولت اسلام

سربلند از شرف پایه قدرت معراج

شمع قدر تو شب ظلمت حیرت را ماه

خاک پای تو سر رفعت گردون را تاج

کار دنیا شده از دولت شرع تو تمام

قدر دین یافته از سکه عدل تو رواج

عقل را حکم تو مستخدم اجرای امور

ملک را امر تو مستلزم پیوند مزاج

عرش را از شرف پای تو عالی مقدار

شرع را از مه روی تو منور منهاج

یا نبی نیست ز لطف تو فضولی نومید

طالب قطره آبیست ز بحر مواج