غم روی تو به عالم ندهم
عین نستانم و این غم ندهم
گر به جان درد پیاپی دهیام
به مداوای دمادم ندهم
گر مرا در حرمت راه دهند
ره به نامحرم و محرم ندهم
بخت آن کو که به صحرای طلب
آهوی چشم تو را رم ندهم
آبی از چشم تری ریخت به خاک
که به سر چشمهٔ زمزم ندهم
داغی از دوست رسیدهست به من
که به سرمایهٔ مرهم ندهم
غمی از عشق به خاطر دارم
که به صد خاطر خرم ندهم
بدنی دوش در آغوشم بود
که به صد روح مکرم ندهم
خاتمی داد به من لعل کسی
که به انگشتری جم ندهم
تا لبم بر لب آن نوش لب است
یک دمم را به دو عالم ندهم
من فروغی نفس پاکم را
به دم عیسی مریم ندهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.