گنجور

 
فیض کاشانی

مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند

هر آن قسمت که آن‏جا رفت دیگرگون نخواهد شد

گلستان جهان پژمرده شد از جور عیاران

به عدلش کی شود خرم اگر اکنون نخواهد شد

مراد من همین باشد که خاک پای او گردم

حدیث همنشینی‏ها چه گویم چون نخواهد شد

مگر تحصیل قرب او به علم معرفت بتوان

وگرنه وصل حاصل را به این افسون نخواهد شد

تو در تقوی و طاعت کوش و علم و معرفت ای فیض

که دیدارش به نفسی از هوا مشحون نخواهد شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت

مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟

مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند

[...]

امیرعلیشیر نوایی

مرا دل از خرابات مغان بیرون نخواهد شد

چه سوی خانقاهش ره نمایم چون نخواهد شد

به طوف گلشن و گل رند عاشق را کجا جویی؟

که جز با روی گلرنگ و می گلگون نخواهد شد

به صحرای جنون هر کو قدم زد چون مرا بیند

[...]

صائب تبریزی

نصیب از نعمت بسیار دیگرگون نخواهد شد

زدریا قطره ای آب گهر افزون نخواهد شد

نباشد از فروغ مهر تابان لعل را سیری

زخون خوردن پشیمان آن لب میگون نخواهد شد

گرانجانی بود بار گران بر دل بزرگان را

[...]

فیض کاشانی

مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند

[...]

طبیب اصفهانی

مرا در سینه دل چون نافه تا پرخون نخواهد شد

نصیبم نکهتی زان طره شبگون نخواهد شد

کمال ناامیدی بین کزان نامهربان شادم

به من بی‌مهریش گر زانچه هست افزون نخواهد شد

من و از محفلش اندیشه رفتن؟ محالست این

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه