در دل و جان من چه جا داری
روی از من نهان چرا داری
آنکه دل در تو بسته پیوسته
تا بکی از خودت جدا داری
همه شب بر در تو مینالم
تو نگوئی چه مدعا داری
ناامیدم مکن ز خود جانا
بامیدی که از خدا داری
آشنائی به جز تو نیست مرا
تو به جز من بس آشنا داری
چون توئی اصل خرمی و طرب
در غم و محنتم چرا داری
مس خود میزنم باکسیرت
که تو از حسن کیمیا داری
سوخت جانم از آتش دوری
بیدلی را چنین روا داری
دشمنان را بعیش و خرم شاد
دوست را در غم و بلا داری
هر چه او با تو میکند نیکوست
فیض آخر جز او کرا داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق سخن میگوید. او از غم دوری و بیخبر بودن معشوق از حال او شکایت دارد و از این مینالد که چرا معشوق او را نادیده میگیرد. شاعر همچنین به امیدی اشاره میکند که از خدا دارد و بر این باور است که آشنایی دیگری جز معشوق خود ندارد. او در عین حال به خوشیها و زیباییهای معشوق نیز اشاره میکند و از درد و رنج ناشی از دوری او شکایت دارد. در نهایت، شاعر ناامیدی خود را از معشوق ابراز میکند و از اینکه در عین دوستی، معشوقی چون او در درد و مصیبت او را تنها گذاشته، گلهمند است.
هوش مصنوعی: در دل و جانم چه جایگاهی برایت داری؟ چرا از من پنهان میشوی؟
هوش مصنوعی: کسی که دلش به تو وابسته است، همیشه در انتظار است که تو کی او را ترک میکنی.
هوش مصنوعی: هر شب در درگاه تو شکایت میکنم، اما تو نمیگویی که چه خواستهای دارم.
هوش مصنوعی: مرا ناامید نکن، ای عزیز، زیرا تو از خدا امیدی در دل داری.
هوش مصنوعی: من هیچ آشنایی غیر از تو ندارم و تو هم با من ارتباط نزدیک و صمیمی داری.
هوش مصنوعی: چرا در سختیها و مشکلات غمگین هستی، در حالی که تو خود منبع شادی و خوشحالی هستی؟
هوش مصنوعی: من به خودم میزنم که تو را به خاطر زیباییات سزاوار میدانم.
هوش مصنوعی: جانم از شدت دوری بیدل به شدت میسوزد، آیا این وضعیت را بر من روا میداری؟
هوش مصنوعی: دشمنان را در خوشی و شادی ببین و دوستت را در سختی و مشکلات یاری کن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که او با تو انجام میدهد، خوب است و در نهایت، جز او کسی دیگر را نداری که به تو کمک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان و اسباب ازو عطا داری
پس دریغش ازو چرا داری
ای دلزار محنت و بلا داری
بر خدا اعتمادها داری
اینچنین حضرتی و تو نومید؟
مکن ای دل، اگر خدا داری
رخت اندیشه میکشی هرجا
[...]
پای همراهیم کجا داری
چون تو بی من رهی جدا داری
ای دل ار عشق دلربا داری
سر سودای خود چرا داری
در طریق وفا ز روی صفا
جان کن ایثار اگر وفا داری
دلق فانی اگر برفت چه باک
[...]
لوحشالله! ازین وفاداری
این به خوابست یا به بیداری؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.