شدم آتش از غم او که مگر دمی کنم جا
چو درون سنگ آتش بدل چو سنگ او من
پری خیالش آید ز سرم خرد رباید
بچه سان رهم ندانم ز خیال شنگ او من
نچنان نهنگ عشقش بدمم فرو کشیده
که خلاصیی توانم ز دم نهنگ او من
تن من چه خاک گردد همه گلستان برویم
که شوم ببوی او من که شوم برنگ او من
اگراو زند به تیرم و گر او زند بسنگم
نرم ز پیش تیرش نجهنم ز سنگ او من
بجفاش صلح کردم ببلاش دل نهارم
نکشم ز کوی او پا نرهم ز چنگ او من
همه اوست خیر و خوبی همه من نیاز و زاری
همه عز و فخر من او همه عار و ننگ او من
دل و دین عمر دادم بهواش فیض و رفتم
نگرفته هیچ کامی ز دهان تنگ او من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حس عمیق عشق و دلبستگی شاعر به معشوق حکایت میکند. شاعر از غم جدایی و شوق وصال آزرده خاطر است و خودش را به آتش تشبیه میکند که درونش شعلهور است. او احساس میکند که معشوقش همه چیز برای اوست و بدون او هیچ چیز نمیباشد. شاعر حتی خود را با سنگ و دریا، و حالتی از زحمت و درد توصیف میکند که ناشی از عشق اوست. او نشان میدهد که در این عشق همه چیز به معشوقش وابسته است و زندگی و روحش تحتتأثیر او قرار دارد. شاعر به نوعی از ناتوانی در دوری از معشوق و نبودن استقلال از او سخن میگوید و در انتها بیان میکند که با وجود همه رنجها، عشق او همچنان برایش مهم و ضروری است.
هوش مصنوعی: من به خاطر غم او به آتش تبدیل شدم، شاید بتوانم در لحظهای جای او را بگیرم؛ چون درون سنگ، آتش وجود دارد و من هم مانند سنگی هستم که آتش درونش شعلهور است.
هوش مصنوعی: تصویر دخترکی زیبا و خیالانگیز از ذهنم میگذرد و به شدت مرا به خود مشغول کرده است، طوری که نمیتوانم به فکر و احساسات خود کنترل داشته باشم. مانند کودکی بیخبر از دنیای اطراف، در خیال ناشیانه و دلنشین او غرق شدهام.
هوش مصنوعی: عشق او همچون نهنگ بزرگی است که من را در عمق خود فرو برده و توان رهایی از چنگال این عشق را ندارم.
هوش مصنوعی: بدن من چه زمانی به خاک تبدیل خواهد شد زمانی که همه جا پر از گل و خوشبو شود. من نیز میخواهم بوی او را استشمام کنم و رنگ او را به خود بگیرم.
هوش مصنوعی: اگر او با تیر به من حمله کند و یا اگر با سنگ به من بزند، من به خاطر تیرش از پیش میروم و از سنگ او گریزی ندارم.
هوش مصنوعی: به خاطر او با دل و جان صلح کردم و برایش هیچ چیزی نمیخواهم. در طول روز دلم نمیکشد که از کوی او دور شوم و از عشقش رها نشوم.
هوش مصنوعی: همه خوبیها و نیکیها از آن اوست و من فقط نیازمند و در حال نالهام. تمام عزت و افتخار من به او است و او سرزنشها و عیبهایم را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: عمر و احساسات و ایمانم را به خاطر او فدای کردم و از او دور شدم، اما هیچ چیز از دهان تنگ و محدود او نصیبم نشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟
به چه عذر جان نبخشم به دو چشم شنگ او من؟
به کدام دل توانم که تن از غمش رهانم؟
به چه حیله واستانم دل خود ز چنگ او من؟
چو خدنگ غمزهٔ او دل و جان و سینه خورده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.