بی دلانرا از نکو رویان چه حظ
رأفت دین و بلای جان چه حظ
زاهدان را چون ز خوبان بهره نیست
از دل ایشانرا چه سود از جان چه حظ
شاهدان را از جمال خود چه ذوق
عاشقانرا از غم اینان چه حظ
چون کسی را تاب دیدار تو نیست
از جمالت ای مه تابان چه حظ
تا نگه کردی دلم را بردهای
زین نگاه دلربا ای جان چه حظ
دل بری و دین بری و جان بری
از تو ای برهمزن سامان چه حظ
درد تو چون خستگان را راحتست
خسته را از جستن درمان چه حظ
هجر تو جان میستاند وصل دل
مر مرا زین وصل و زین هجران چه حظ
درد تو در دست و درمان نیز درد
فیض را زین درد و زین درمان چه حظ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.