گنجور

 
فیض کاشانی

توشه عام و بنده بنده خاص

خدمتت را غلام با اخلاص

گر نوازیم از خواص شوم

ور کشی در غمم ز خاص الخاص

هر که در چون تو شاهدی دل بست

تا سر و جان بتاخت نیست خلاص

دو جهان شد مسخر حکمت

تا که بر وحدت تو باشد ناص

می‌کشد هر کجا که میخواهد

عاشقان را گرفته عشق نواص

هر دلی کو بدام عشق افتاد

نیست او را نه زان مفرنه مناص

شاهدان خلق را شهید کنند

نه بر ایشان دیت بود نه قصاص

زانکه عشاق کشته عشقند

عشق را جایز است قتل خواص

سخن فیض چون شکر گردد

زان لب لعل گردهیش مصاص

 
 
 
وطواط

شمس دین ، کدخدای خاص ملک

ای درت کعبهٔ عوام و خواص

رأی تو گنج عقل را گنجور

طبع تو بحر فضل را غواص

چرخ در خمت تو با رغبت

[...]

سلطان ولد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۲ - دربیان آنکه شعر اولیاء همه تفسیر است و سرّ قرآن زیرا که ایشان از خود نیست گشته‌اند و به خدا قائم‌اند. حرکت و سکون ایشان از حق است که «قلب‌المؤمن بین اصبعین من اصابع الرّحمن تقلبه کیف یشاء». آلت محض‌اند در دست قدرت حق؛ جنبش آلت را عاقل به آلت اضافت نکند بخلاف شعر شعراء که از فکرت و خیالات خود گفته‌اند و از مبالغه‌های دروغ تراشیده و غرضشان از آن اظهار فضیلت و خودنمایی بوده است همچون آن بت‌پرست که بتی را که خود می‌تراشد معبود خود می‌کند که «اتعبدون ما تنحتون» شعرا شعر اولیا را که از ترک حرص و فنای نفس آمده است همچو شعر خود می‌پندارند؛ نمی‌دانند که در حقیقت فعل و قول ایشان از خالق است، مخلوق را در آن مدخل نیست. زیرا شعر ایشان خودنمایی نیست خدانمایی است مثال این دو شعر چنان باشد که باد چون از طرف گلشن آید بوی گل رساند و چون از گلخن آید بوی ناخوش آورد اگرچه باد یکی است اما به سبب گذرگاه مختلف بویش مختلف شود هر که‌را مشامی باشد فرق هر دو را داند که «المؤمن کیس ممیز» یکی که سیر خاید اگرچه مشک گوید به مشامها بوی سیر رسد و برعکس هرکه مشک خاید و لفظ سیر گوید بوی مشک آید

عاشقی شد نهایت اخلاص

خون عشاق را نبود قصاص

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سلطان ولد
حکیم نزاری

حجة الحق به سوره اخلاص

مهدی انبیا به دعوت خاص

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه