یا رب بریز شهد عبادت بکام ما
ما را زما مگیر بوقت قیام ما
تکبیر چون کنیم مجال سوی مده
در دیدهٔ بصیرت والا مقام ما
ابلیس را به بسمله بسمل کن و بریز
ز امّ الکتاب جام طهوری بکام ما
وقت رکوع مستی ما را زیاده کن
در سجده ساز ذروهٔ اعلی مقام ما
وقت قنوت ذرهٔ از ما بما ممان
خود گوی و خود شنو زلب ما پیام ما
در لجّهٔ شهود شهادت غریق کن
از ما بگیر مائی ما سلام ما
هستی زهر تمام ، خدایا تمامتر کن
شایداگر تمام کنی ناتمام ما
فیض است و ذوق و بندگی و عشق و معرفت
خالی مباد یکدم از این شهد کام ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خداوند طلب میکند که طعم و لذت عبادت را به او بچشاند و او را در زمان قیامت دریغ نکند. او از خدا میخواهد که در اعمال دینیاش، مانند تکبیر و سجده، بر روحش بیفزاید و با بصیرتی عمیق به او نگاه کند. همچنین از خدا میخواهد که او را از وسوسههای ابلیس و موانع دور نگه دارد و در دقایق دعا و عبادت به او کمک کند. شاعر تأکید میکند که میخواهد از عشق، معرفت و بندگی خالی نماند و در نهایت، از خدا میخواهد که وجودش را کامل کند.
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، لطف کن و شیرینی عبادت را به کام ما بریز. ما را در زمان قیام و برپاییامان فراموش نکن.
هوش مصنوعی: وقتی که نوبت به گفتن اللهاکبر میرسد، مجال را به کسی ندهید؛ زیرا در نگاه بصیرت، جایگاه ما بسیار بلند است.
هوش مصنوعی: ابلیس را با ذکر بسمالله نابود کن و از کتاب اصلی، جام پاکی را به کام ما بریز.
هوش مصنوعی: در زمانی که در حال رکوع هستیم، ای عشق، حال و هوای مستیام را بیشتر کن و در سجده، مقام والای ما را به اوج برسان.
هوش مصنوعی: در لحظهٔ دعا و نیایش، به چیزی از خودت متکی نباش. فقط پیام ما را از زبان ما بشنو و به خاطر بسپار.
هوش مصنوعی: در عمق دریای شناخت، ما را در حقیقت غرق کن و از ما چیزی مگیر، فقط سلام ما را بپذیر.
هوش مصنوعی: خدایا، هستی را که تلخی و زهر دارد، به نهایت برسان; شاید اگر آن را به کمال برسانی، نواقص و کمبودهای ما هم برطرف شود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که لحظهای از لذت و خوشی، عشق، آگاهی و بندگی خالی نباشیم و همیشه از این نعمتها بهرهمند باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز ای غلام باده درافکن به جام ما
کز وصل توست گردش گردون غلام ما
گر لایق است چشمة خورشید را فلک
خورشید باده را فلکی کن ز جام ما
آن قاصد است باده که جان است مقصدش
[...]
ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما
مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما
ما در پیاله عکس رخِ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لَذَّتِ شُربِ مُدامِ ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
[...]
ساقی بیا که دور فلک شد به کام ما
خورشید را فروغ ده از عکس جام ما
گلگون می درآر به میدان کنون که هست
رخش سپهر و توسن ایام رام ما
آن ترک را به یک دو قدح مست کن چنان
[...]
مستی ربوده از کف هستی زمام ما
مطرب نمی دهد خبری از مقام ما
تا گشته ایم غافل ازو دور مانده ایم
پدرام می شویم که وحشی است رام ما
دانی که نور مردمک چشم عالمیم
[...]
صبح گدا و شام ز خورشید روشن است
گر قادری ببخش چراغی به شام ما
ما را به کام خویش بدید و دلش بسوخت
دشمن که هیچ گاه مبادا به کام ما
در خلوتی که دختر رز نیست، عیش نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.