چو دل قرار در آن زلف بیقرار گرفت
جنون عشق زدست دل اختیار گرفت
قرارگاه بسی جستم و نشد حاصل
به بی قراری آخر دلم قرار گرفت
سپاه حسن بفن ملک دل گرفت از من
باختیار ندادم به اضطرار گرفت
زعلم دم نزنم یاز عقل لاف دگر
که هر چه بود مرا زین متاع یار گرفت
مراز کشتهٔ امسال هیچ نیست بدست
زپیش حاصل صدساله عشق یار گرفت
در آن بدم که مگر پی بسر کار برم
که سرّ کار زدستم عنان کار گرفت
بر آن شدم که زدهر اعتبار بستانم
چنان شدم که زمن دهر اعتبار گرفت
خیال بستم کز دل غبار بزدایم
ازین خیال که بستم دلم غبار گرفت
بیا بیا زسخن های فیض فیض ببر
که هر چه گفت و نوشت او زکردگار گرفت
زپیش خویش نگوید حدیث و بنویسد
که در طریق ادب راه هشت و چارگرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و هوای عاشقانه و دلتنگی شاعر برای معشوق میپردازد. شاعر از بیقراری دل و جنون عشق میگوید که او را به تسلط بر خود واداشته است. او تلاش کرده تا آرامشی بیابد، اما هر بار ناکام مانده و دلش همچنان در بیقراری باقی مانده است. عشق معشوق تمام وجود او را تسخیر کرده و او از هیچ دانشی و عقل سلیم برای توجیه وضعیت خود کمک نمیگیرد. شاعر احساس میکند که تمامی تلاشهایش بیثمر است و دچار غبار غم و جدایی است. در نهایت، او به اهمیت کلام و هنر در بیان احساسات اشاره دارد و از دیگران میخواهد که از سخنان فیض استفاده کنند.
هوش مصنوعی: زمانی که دل آرامش را در آن موی بیقراری یافت، عشق دچار جنون شد و دل اختیار خود را از دست داد.
هوش مصنوعی: من به دنبال جای آرامی میگردم، اما نتوانستهام به آن دست یابم؛ در پایان، ناامیدی و بیقراری دل من را تسخیر کرده است.
هوش مصنوعی: سپاه حسن، قلب من را به تصرف خود درآورده، اما من به اختیار خود و بدون هیچ گونه فشار یا نیرویی تسلیم نشدم.
هوش مصنوعی: من از علم حرفی نمیزنم و از عقل هم boasting نمیکنم، چون هر چیزی که داشتم را دوست محبوبم از من گرفت.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که آنچه در امسال به دست آمده و تجربه شده، ناچیز و بیارزش است در مقایسه با دستاوردهایی که از محبت یار در سالهای گذشته به دست آوردهایم. در واقع، ارزش عشق و علاقهای که در طول زمان ایجاد شده بسیار بیشتر از یک تجربه جدید است.
هوش مصنوعی: من در آن روزی بودم که شاید برای کارهایم قدم بردارم، اما ناگهان راز کار از دستم خارج شد و کنترل کارها از دستم رفت.
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم اعتبار و احترام را از زمان بربایم، اما به شکلی در آمدم که خودم نیز از اعتبار زمان برخوردار شدم.
هوش مصنوعی: چشمانداز خوبی در ذهنم داشتم که میخواستم از دل خستگیها و ناراحتیها پاکش کنم، اما همین فکر کردن به آن خیال، باعث شد که دلم بیشتر غمگین و پر از ناراحتی شود.
هوش مصنوعی: بیایید و از سخنان فیض بهرهمند شوید، زیرا هر چه او گفته و نوشته، از خالق گرفته است.
هوش مصنوعی: از خود در حالتی که در اخلاق و ادب قدم برمیدارند، داستانی نمیگوید و آن را نمینویسد، زیرا در مسیر ادب هشت و چهل را انتخاب کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه وداع بت من مرا کنار گرفت
بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
وصال آن بت صورت همی نبست مرا
بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
چو وصل او را عقل من استوار نداشت
[...]
بیاد شاه جهان عالم افتخار گرفت
ز بی قرار حسامش جهان قرار گرفت
علاء دولت و دین ، اتسز آن جهانگیری
که عالم از سر شمشیرش اعتبار گرفت
نهیب او بیکی حمله صد مصاف شکست
[...]
زمانه دامن اقبال شهریار گرفت
سعادتش چو دل و دیده در کنار گرفت
ظفر به همت گرز گر آن جمال گرفت
جهان به دولت شاه جهان قرار گرفت
یمین دولت و دین و امین ملت و ملک
[...]
طراوتی که جهان از دم بهار گرفت
شریعت از نفس صدر کامکار گرفت
خدایگان شریعت که قاضی افلاک
ز روی فرّخ او فال اختیار گرفت
بحکم آنکه سر سال برستانۀ اوست
[...]
سپیده دم که جهان بوی نوبهار گرفت
صبا نسیم سر زلف آن نگار گرفت
بگاه بام دلم در نوای زیر آمد
چو بلبل سحری نالهای زار گرفت
چو آن نگار جفاپیشه دست من نگرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.