مژده آمد از قدوم آنکه دل جویای اوست
جان باستقبالش آمد آنکه جان ماوای اوست
مژدگانی ده قدومش را که اینک میرسد
آنکه جان مست شراب عشق روح افزای اوست
اینک آمد تا که در جان و دل من جا کند
آنکه هم جان جای او پیوست هم دل جای اوست
اینک آمد آنکه هر جا سرو قدی ماهروی
هر چه دارد از نکوئی جمله از بالای اوست
اینک آمد آنکه جانرا مست چشم مست کرد
آنکه دلها خسته مژگان بی پروای اوست
اینک آمد تا نوازد خاطر هر خستهٔ
کو دلش صفرای او در سرش سودای اوست
اینک آمد تا بریزد جام می در جان و دل
آنکه در سرها خمار از ساغر و مبنای اوست
اینک آمد ساقی راواق صهبای الست
آنکه هر جا مستی ازنشأه صهبای اوست
در دل هر عاشقی تابی زمهر روی او
در سر هر بیدلی شوری ز استغنای اوست
نالهای زار ما بر بوی گلزار ویست
داغهای سینهٔ ما سایهٔ گلهای اوست
خیز و استقبال کن بس جان و دل درپای ریز
آنکه را جان و دل و تن منزل و ماوای اوست
فیض خامش کن که نتوانی زوصفش دم مزن
آنچه گفتی هم کفی از موجه دریای اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره آمدن معشوقی است که جان و دل عاشق را به خود جذب میکند. شاعر با شور و شوق از رسیدن این معشوق سخن میگوید و برکات و زیباییهای او را توصیف میکند. او به واژههایی چون "عشق"، "خمار"، و "مستی" اشاره کرده و نشان میدهد که چگونه معشوق میتواند آرامش و شادی را به دلهای خسته بیاورد. در نهایت، شاعر از دیگران میخواهد که این لحظهی فرخنده را جشن بگیرند و به شکرانهی وجود این معشوق، سر بر آستان او بگذارند.
هوش مصنوعی: خبر خوشی رسید از آمدن کسی که دل مشتاق اوست، جان نیز به شوق او آمده است، چون او آرامگاه جان ماست.
هوش مصنوعی: به زودی، خوشحالی و شادی را به مناسبت ورود او آغاز کنید؛ زیرا کسی در راه است که روح و جان ما را با عشق و شراب دلنوازش سیراب میکند.
هوش مصنوعی: اکنون او آمده تا در روح و دل من قرار بگیرد، او که هم روحش در جایگاه او قرار دارد و هم قلبم در کنار اوست.
هوش مصنوعی: اکنون فردی آمده است که هر کجا که بهاری وجود دارد و هر گل و نعمت زیبایی هست، همه آنها به خاطر وجود اوست.
هوش مصنوعی: حال آن کسی آمده که با نگاه خمارش جانها را شاد کرده و دلها را به خاطر مژگان بیپروا و زیبااش خسته و ویران کرده است.
هوش مصنوعی: اینک او آمده است تا دل هر کس را که خسته است آرام کند؛ زیرا در دل آنان اشتیاق و عشق او وجود دارد.
هوش مصنوعی: اینک به سراغ کسی آمده که در دل و جانش حس خمار و سرمستی از نوشیدن در جام را احساس میکند. او مانند ساغر در دست، به دنبال خمار و نشئگی است.
هوش مصنوعی: اکنون ساقی به میدان آمده و جام می را به ما میدهد. او همانکسی است که هر جا نشئه و مستی وجود دارد، از آثار و تأثیرات شراب اوست.
هوش مصنوعی: در قلب هر عاشقی عشق و محبتی عمیق نسبت به معشوق وجود دارد و در ذهن هر بیخبر و ناامیدی، شور و شوقی ناشی از خودکفایی و بینیازی دارد.
هوش مصنوعی: احساس اندوه و درد ما به خاطر یاد او مانند عطر گلهای باغش است و غمهای درون ما هم تحت تأثیر زیباییهای او قرار دارد.
هوش مصنوعی: بیدار شو و با محبت و شوق از او استقبال کن، زیرا او کسی است که جان و دل و وجودش، محل استراحت و سکونت ماست.
هوش مصنوعی: سکوت کن و از توصیف فیض بپرهيز، چون نمیتوانی به حقیقت آن برسید. آنچه که از او گفتی، تنها قطرهای از دریای وسیع اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر بلندی بین، که دایم در سرم سودای اوست
قیمت هرکس بقدر همت والای اوست
بنده آن چشم مخمورم، که از مستی و ناز
در میان شهر در هر گوشه ای غوغای اوست
«لن ترانی » می رسد از غیب موسی را خطاب
[...]
جعد مشکینت که دل وابسته سودای اوست
بسته افسون سحر چشم مارافسای اوست
گر دلم پروانه آن شمع روشن شد چه شد
ای بسا دلها که چون پروانه ناپروای اوست
خانه چشمش سیه کان شوخ یغماییصفت
[...]
سر بلندی بین که دایم در سرم سودای اوست
قیمت هر کس به قدر همت والای اوست
آنچه در چشمم ز یار و طلعت زیبای اوست
جای آن دارد اگر جان و دلم شیدای اوست
دارد از نور رخش شمع شبستان پرتوی
ورنه پروانه چرا زینگونه ناپروای اوست
او به کس ننموده روی و شهر ازو پر گفت و گوی
[...]
سرمه ره دردیده زان دارد که خاک پای اوست
هرکه را باشد ادب درچشم مردم جای اوست
شاخ گل را با چنان حسنی که از گل حاصل است
داغ حسرت بر دلش از قامت رعنای اوست
زان گنهکاری که با قدش بدعوی سروخاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.