بخش ۱: جهانجوی چون شد سرافراز و گرد
بخش ۲: چو خورشید بنمود بالای خویش
بخش ۳: سپهبد بشد تیز و برگشت شاه
بخش ۴: پس آگاهی آمد بنزد فرود
بخش ۵: سواران رسیدند بر تیغ کوه
بخش ۶: چو ایرانیان از بر کوهسار
بخش ۷: چو بهرام برگشت با طوس گفت
بخش ۸: وزان پس چنین گفت با سرکشان
بخش ۹: چنین گفت پس پهلوان با زرسپ
بخش ۱۰: تخوار سراینده گفت آن زمان
بخش ۱۱: فرود جوان را دژ آباد بود
بخش ۱۲: همی گفت و جوشن همی بست گرم
بخش ۱۳: چنین گفت شاه جوان با تخوار
بخش ۱۴: چو خورشید تابنده شد ناپدید
بخش ۱۵: چو خورشید تابنده بنمود چهر
بخش ۱۶: سه روزش درنگ آمد اندر چرم
بخش ۱۷: ازان پس خبر شد بافراسیاب
بخش ۱۸: چو خورشید بر زد ز گردون درفش
بخش ۱۹: گزین کرد زان لشکر نامدار
بخش ۲۰: دبیر خردمند را پیش خواند
بخش ۲۱: فریبرز بنهاد بر سر کلاه
بخش ۲۲: چو آمد سر ماه هنگام جنگ
بخش ۲۳: دوان رفت بهرام پیش پدر
بخش ۲۴: چو خورشید تابنده بنمود پشت
بخش ۲۵: چو برزد سر از کوه تابنده شید