باز یارب چونم از هجران دوست
باز چون گم گشته ام جویان دوست
تا همی خایم لب و دندان خویش
ز آرزوی آن لب و دندان دوست
دیدگانم ابر درافشان شده ست
زآرزوی لفظ درافشان دوست
من نخسبم بی خیال روی یار
من نخندم بی لب خندان دوست
من به جان با دوست پیمان کرده ام
نشکنم تا جان بود پیمان دوست
من چنینم یار گویی چون بود
آن خود دانم ندانم آن دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و آرزوی وصال دوست است. شاعر از هجران و دوری یار ناله میکند و احساس گمشدگی و longing (آرزو) را بیان میکند. او اشاره میکند که لب و دندان یار را میخواهد و این آرزو او را به شدت آزرده کرده است. شاعر نمیتواند بدون خیال و تصویر یار آرام بگیرد و پیمانش با دوست را از جان خود مهمتر میشمارد. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که درک عمیق و احساساتش نسبت به یار برایش گنگ و دشوار است.
هوش مصنوعی: پروردگارا، بار دیگر به من کمک کن تا از جدایی محبوبم رهایی یابم، زیرا همچون کسی گم شدهام که در پی یافتن دوستم میگردد.
هوش مصنوعی: من از آرزوی لب و دندان دوست خود، لب و دندان خود را پنهان میکنم.
هوش مصنوعی: چشمانم به خاطر آرزوی دیدن والاییهای دوست پر از اشک شده است.
هوش مصنوعی: من بدون فکر به چهره محبوبم آرام نگرفتهام و بدون لبخند دوست، نمیتوانم بخندم.
هوش مصنوعی: من با دوست خود عهدی بستهام که هرگز آن را نمیشکنم تا زمانی که جانم باقی است.
هوش مصنوعی: من خودم را چنین میشناسم، اما نمیدانم که دوست من چگونه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنکه نگذشتست بر نیران دوست
کی گذر دارد سوی بستان دوست
خانمان خواهد ولی ویران دوست
هم زن و فرزند را قربان دوست
ای انیس گلشن و بستان دوست
مرحبا ای پیک مشتاقان دوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.