بامدادان پگاه آمد با روی چو ماه
آنکه آراسته زو گردد هر عید سپاه
اندکی غالیه بر زلف سیه برده به کار
عید را ساخته و تاخته از حجره به گاه
گفتم ای ماه ترا زلف ز مشک سیه است
غالیه خیره چه اندایی برمشک سیاه
غالیه چون به بر مشک رسد نیک شود
لیکن از غالیه گردد صنما مشک تباه
مایه غالیه مشکست و بداند همه کس
تو ندانسته ای ای ساده دلک چندین گاه
از کجا سرو به کار آید باقد چو سرو
ازکجا ماه به کار آید با روی چو ماه
روی شستن به گلاب از چه قبل چون رخ تو
بی گل تازه ندیده ست کس اندر دی ماه
گر گلاب از قبل بوی کنی نیز مکن
وقت گل خوش نبود بوی گلاب ای دلخواه
مشک زلف و گل رخ را لطفی خواهی کرد
پیش گرد آی به ره، چون به نماز آید شاه
ملک عالم عادل پسر شاه جهان
میر ابو احمد بن محمود آن داد پناه
آنکه برتر ملکی خوارترین بنده ش را
دست بوسد ز پی آنکه بدان یابد جاه
شهریاران را بینی بدر خانه او
در شرف پیشتر و بیشتر از تخت و کلاه
راه دولت زدر خانه او باید جست
هر کسی را که سوی دولت گم گردد راه
بس کسا کز در او باز همی خواهد گشت
همچو میران و شهان با کمرو تاج و کلاه
ران گوران خورد آن کس که رود در پی شیر
درگه شاه پی شیرست آنگه درگاه
هر که دولت طلبد خدمت اوباید کرد
خدمتش را سبب دولت ماکرد اله
خدمتش روز فرونست و چو کشتست درست
آخرش گندم پاکیزه بود اول کاه
ره نمودن به سوی دولت کاری سره است
من نمودم ره و کردم همه را زین آگاه
هر کجا از ملکان و سخیان یادکنند
چو ازو گفتی، گفتی و سخن شد کوتاه
خانه دانم که تهی بوده و از بخشش او
کان زرگشت و چنین خانه فزون از پنجاه
هرچه در شرط جوانمردی باشد بدهد
هیچ کس دید جوانمرد چنین؟ لا والله
از پی آنکه ببخشد گنه کهتر خویش
شادمان گردد چون کهتر او کرد گناه
نکند کندی وقتی که کند پاداشن
نکند تندی وقتی که دهد بادافراه
از کریمی دل هر بنده نگه داند داشت
دل فرزند گرامی نتوان داشت نگاه
خنک آن میر که در خانه این بار خدای
پسر و دختر آن میر بود بنده و داه
مهر بانست و عجایب بود این از مهتر
برد بارست و شگفتی بود این از برناه
ای بر حلم گران تو که اندر خور که
ای بر همت تو چرخ برین در تک چاه
حق هر کس بشناسی چه به جاه و چه به مال
زین قبل نیست نراهیچ شبیه از اشباه
از کریمی که تویی هر که حدیث تو شنید
نتواند که نگوید احسن الله جزاه
بوسه ای کان ملکان پیش تو بر خاک دهند
خوشتر از بوسه معشوق بود سیصد راه
شرفی داردبر چشم جبین زانکه نهند
شهریاران جهان پیش تو بر خاک جباه
با پدر یکدل و یکتایی اندر همه کار
زین قبل نیست دل هیچ کسی بر تو دوتاه
از تو زیبد که بیاموزد هر کس پسری
پسری نیک شود هر که به تو کرد نگاه
هر که او سیرت تو پیشه گرفت از همه عیب
پاک و پاکیزه برون آید چون زر از گاه
کی توان بود چوتو آیت و فضل توکراست
آنچه ممکن نتواند بود از خلق مخواه
بی فضایل سیر تو نتوانند گرفت
هر کجا آب نباشد نتوان کرد شناه
بس هزبرا که بدین دل که توداری امروز
پیش تو فردا صد لابه کند چون روباه
تانه دیر از قبل خدمت یک بنده تو
قیصر از قصر برون آید و خان از خرگاه
تابه دی ماه بود کوه به رنگ مصمت
تا به نوروز شود دشت به رنگ دیباه
تا به فروردین گردد چورخ و چون خط دوست
باغ و راغ از گل نو رسته و از سبز گیاه
شادمان باش و بداندیش کش و دوست نواز
کامران باش و مخالفت شکن و دشمن کاه
دولت و فتح نهاده سوی تو روی چنان
چون به آزار ز کهسار سوی بحر میاه
عید توفرخ و تو با طرب و شادی و لهو
دشمنان تو همه با غم و با ناله و آه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف جمال و ویژگیهای یک فرد برجسته میپردازد. آغاز شعر به وصف چهره زیبای او و تأثیرش بر دیگران اشاره میکند. شاعر به زیبایی زلف و چهره او، و همچنین به حسن خلق و بخشندگیاش اشاره دارد و چگونگی تأثیر این ویژگیها بر دیگران را مورد تأکید قرار میدهد.
شاعر سپس به مقام والای این فرد و جایگاه او در میان شهرهها و بزرگان اشاره میکند و بیان میکند که خدمت به او سبب جلب نعمت و دولت است. او در توصیف این شخص، به صفاتی چون کریمی و جوانمردی اشاره میکند و تأکید میکند که این شخص برای دیگران الگو و سرمشقی نیکو است.
در ادامه، شاعر امیدواری خود را برای روزهای شاد و خوشبختی بیان میکند و بر این باور است که دوستی و دلسوزی در برابر مشکلات از ویژگیهای این فرد است. پیوندهای عاطفی و خانوادگی نیز در شعر برجسته شده است و در نهایت، شاعر آرزوی موفقیت و شادی برای او و حامیانش دارد.
هوش مصنوعی: صبح زود، سپیدهدم با چهرهای به زیبایی ماه، کسی آمد که به واسطه او هر جشن و عیدی را زیباتر و باشکوهتر میکند.
هوش مصنوعی: کمی عطر بر تارهای موی مشکیاش زده و در روز عید آماده شده و از مغازه بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: به او گفتم ای ماه، زلف تو مانند مشک سیاه است. چرا این زلف غالیهوار، با رنگ سیاهش، اینقدر مرا متأثر کرده است؟
هوش مصنوعی: عطر خوب وقتی به همراه مشک باشد خوشبو میشود، اما اگر عطر از مشک جدا شود، بوی آن خراب میشود.
هوش مصنوعی: ماده اصلی خوشبو کنندهای چون مشک است و همه مردم این را میدانند، اما تو که سادهدل هستی این را نمیدانی، و این موضوع به تو مربوط نیست.
هوش مصنوعی: آیا میتوان به زیبایی و لطافت سرو و ماه دست یافت؟ شاید که نه، زیرا این زیباییها ویژگیهای خاص خود را دارند که هرگز نمیتوانند با چیزی دیگر به دست آیند.
هوش مصنوعی: چرا گلاب را به روی شست و شو میبرند، در حالی که هیچکس در دیماه، چهرهی تو را که بدون گل است، ندیده؟
هوش مصنوعی: اگر گل را قبل از اینکه خوشبو شود، عطر گلاب بزنید، نکنید! زیرا وقتی گل باز نشده و عطرش به مشام نمیرسد، عطر گلاب هم حس نخواهد شد. ای دل عزیز!
هوش مصنوعی: اگر میخواهی لطفی در حق زلف مشکین و گلگون چهرهات بکنی، به راه بیا و جلو چشم بیای، همانطور که وقتی سلطانی به نماز میآید، احترام و توجه جلب میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک حاکم عادل و نیکوکار پرداخته که پسر شاه جهان است. او به نام میر ابو احمد بن محمود شناخته میشود و مکانی امن و پناهگاه را برای مردم فراهم کرده است.
هوش مصنوعی: کسی که در مقام و موقعیت بالاتری قرار دارد، خوارترین خدمتکارش را به خاطر دستیابی به جاه و مقام میپرستد و میبوسد.
هوش مصنوعی: شاهان را میبینی که در برابر خانهاش ایستادهاند و در حال پیشآمدن و نزدیکتر شدن به او هستند، حتی بیشتر از آنکه به تخت و کلاهِ خود توجه کنند.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به موفقیت و prosperity، باید به درون خانه او که نماد وجود خدا یا حقیقتی بالاتر است برویم. هر کسی که در مسیر رسیدن به کامیابی و موفقیت گم شده باشد، باید به این منبع اصلی روی آورد.
هوش مصنوعی: بسیار افرادی که از در او باز هم به سوی او میآیند، همچون پادشاهان و فرمانروایان با تاج و کلاه.
هوش مصنوعی: کسی که در طلب شیر به درگاه شاه میرود، باید با همان دلیری و شجاعت به میدان بیاید و از جانش مایه بگذارد. گوینده این حرف میگوید که اگر میخواهی ارزشی را به دست آوری، باید با شجاعت و قاطعیت قدم برداری.
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال رسیدن به نعمت و prosperity باشد، باید خدمت کند. انجام خدمت، دلیل دستیابی به نعمتهای بزرگتر از سوی خداوند است.
هوش مصنوعی: در اینجا میگویند که در آغاز هر کاری ممکن است چیزهای ناخواسته یا ناپاک وجود داشته باشد، اما با تلاش و خدمت در نهایت نتیجه خوب و خالصی به دست میآید. مانند زمانی که در یک روز کشاورزی ابتدا کاه و چیزهای اضافی هست، ولی در پایان محصول نهایی، گندم خالص و باکیفیت خواهد بود.
هوش مصنوعی: پیش رفتن به سمت موفقیت و قدرت، کار دشواری است. من این مسیر را انتخاب کردم و همه را از این موضوع مطلع کردم.
هوش مصنوعی: هرجا که از بزرگان و بخشندگان یاد شود، به محضی که نام آنها را ببری، داستان به پایان میرسد و مفهوم به روشنی بیان میشود.
هوش مصنوعی: من میدانم که خانه خالی است و از نعمت او پر میشود، همانطور که درخت زر از زمین میروید و چنین خانهای ارزشش بیشتر از پنجاه خانه است.
هوش مصنوعی: هر چه مربوط به جوانمردی باشد، باید داده شود. آیا تا به حال کسی را دیدهاید که به این صورت جوانمرد باشد؟ به خدا قسم که چنین فردی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که بخواهد از گناه کوچکش بگذرد و از آن خوشحال شود، باید بداند که گناهکار اصلی نیز همینطور عمل میکند و از انجام گناه خود شاد میشود.
هوش مصنوعی: شاید هنگام برآورده نشدن انتظارات، در کمتحرکی و کندی عمل کنیم و در مواقعی که پاداش یا فرشتهای در کار نیست، تند و شتابزده نباشیم.
هوش مصنوعی: هر بندهای که دلش از لطف و بزرگی خدا پر باشد، نمیتواند دلش را به فرزندی ارجمند بسپارد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن حاکمی که در خانهاش باران رحمت الهی نازل میشود و پسر و دختر او نیز به مقام بندگی و خدمت درآیند.
هوش مصنوعی: دوست و عشق با شگفتیها و زیباییهایی که دارد، مانند یک طبیعت بشری است. مهر و محبت، انسانی را از دلایل و موانع آزاد میکند و به او قدرتی میبخشد که بتواند بار زندگی را تحمل کند. این حیرت و زیبایی آنقدر عمیق و شگفتانگیز است که هرگز نمیتوان بهراحتی از آن عبور کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر صبوری و بردباری ات افتخار میکنم، تو که در عرصه تلاش و کوشش خود موفقیتی بزرگ به دست آوردهای، به یاد داشته باش چرخ تاریخ به راحتی در دستان تو میچرخد و به تو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: حق هر شخصی را بشناس و به مقام و دارایی او توجه نکن. از این پس، هیچگاه به اشتباه قضاوت نکن.
هوش مصنوعی: هر کسی که از صفات نیکو و فضائل تو باخبر شود، نمیتواند جز با دعای نیکی برایت سخن بگوید و از خوبیهای تو یاد نکند.
هوش مصنوعی: بوسهای که پادشاهان به پای تو میزنند، از بوسهی معشوق بهتر است، زیرا ارزش و زیبایی آن به مراتب بیشتر است.
هوش مصنوعی: به چشمان تو افتخار و ارزش ویژهای میدهند، زیرا در برابر تو، پادشاهان بزرگ جهان هم به خاک زیر پای تو سجده میکنند.
هوش مصنوعی: با پدر در همه کارها همدل و هماهنگ هستی و از این پس هیچ کس نمیتواند بر تو شک کند یا دو دل باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر کسی که به تو نگاهی بیفکند و از تو بیاموزد، رشد میکند و به فردی نیک و شایسته تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که سیرت و رفتار تو را الگو قرار دهد، از همه عیبها پاک و خالص میشود، مانند طلایی که از کوره بیرون میآید.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به بزرگی و فضیلت تو باشد، پس از مردم چیزهایی را که ممکن نیست از آنها انتظار داری، نخواه.
هوش مصنوعی: بدون فضیلتها، نمیتوانی به پیش بروی؛ همچنان که در جایی که آب نیست، نمیتوان شنا کرد.
هوش مصنوعی: بسیاری از گرگها که با دل تو آشنا هستند، امروز پیش تو خواهند بود و فردا به مانند روباهی زاری خواهند کرد.
هوش مصنوعی: شاید دیرتر از آنچه که انتظار میرفت، یک خادم تو از قصر خارج شود و خان نیز از مقام خویش بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: زمستان هنوز ادامه دارد و کوهها به رنگ سفیدی درآمدهاند. اما با نزدیک شدن به نوروز، دشتها نیز کم کم رنگ و بویی تازه به خود خواهند گرفت.
هوش مصنوعی: تا به فروردین برسد، عطر و بوی دوست در باغ و چراگاه پخش میشود، جایی که گلهای تازه شکفته و گیاهان سبز شدهاند.
هوش مصنوعی: شاد و خوشحال باش، اگر کسی به تو بدی میکند، آن را فراموش کن و به دوستانت محبت کن. سعی کن در زندگی موفق باشی، سختیها را پشت سر بگذاری و با دشمنانت مهربانانه رفتار کنی.
هوش مصنوعی: خوشبختی و پیروزی به سمت تو میآید، همانطور که آب دریا به سوی ساحل میتازد.
هوش مصنوعی: جشن و سرور تو به خاطر خوشحالی و شادی است، در حالی که دشمنانت دچار غم و اندوه و ناله هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که خواهنده دین باشد و جوینده راه
شغل از طاعت ایزد بود خدمت شاه
شاه محمود که شاهان زبر دست کنند
هر زمانی به پرستیدن او پشت دوتاه
در همه گیتی برسر ننهد هیچ شهی
[...]
رزبان را به دو ابروی برافتاد گره
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله
ابن بلایه بچگان را ز چه کس آمده زه
همه آبستن گشتند به یک شب که و مه
زادک الله جمالا، تو گر آئی ای ماه
وقفه ای کن که جهان را بلغ السیل زباه
راز در دمدمه آمد، ز رخ راز بپاش
روز در عربده آمد ز شب زلف بکاه
باد را سایس زلف تو، درآورد به بند
[...]
هین چو خورشید و مهی از مه و خورشید تو به
میستان نور ز سبحان و بخلقان میده
بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه
آن نبودست که گویند بقله الحرمه
دارم از مهر تو گه روشن و گه تیره دو چشم
تا سر زلف سیه داری و رخسار چو مه
چون روی تشنه دلا جانب سیمین ذقنان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.