بوستانیست روی کودک من
واندر آن بوستان شکفته سمن
چون سمن سال و مه در آن بستان
لاله یابی و نرگس و سوسن
باغبانی بباید آن بت را
بایکی پاسدار چو بکزن
گر مرا پاسدار خویش کند
خدمت او کنم به جان و به تن
گرد بر گرد باغ او گردم
بر در باغ او کنم مسکن
هر که زان گل گلی بخواهد کند
گویم آن گل گل تو نیست، مکن
ور بدین یک سخن مرا بزند
گوش او کر کنم به نعره زدن
چاکر خواجه را که یارد زد
چاکر خواجه عمیدم من
آنکه با خطر زدوده او
تیره باشد ستاره روشن
خوبتر چیز درجهان سخنست
خلق آن خواجه خوبتر ز سخن
دست او جود رابکارترست
زآنکه تاری چراغ را روغن
هر چه یابد ببخشد و ننهد
بر ستانندگان مال منن
گر دلش ز ایران بدانندی
باژگونه بر او نهندی من
زایران را مثل نماز برد
چون شمن در بهار پیش وثن
این قیاسیست ورنه زایر او
نه وثن باشد و نه خواجه شمن
قلم او چو لعبتیست بدیع
زیر انگشت او گرفته وطن
روزی دوستان ازو زاید
چون ز امضاش گردد آبستن
ای بزرگ بزرگوار کریم
ای دلت جود و علم را معدن
این جهان با دل تو تنگترست
از دل زفت و چشمه سوزن
فضل و کردارهای خوب ترا
نتوان کرد هیچ پاداشن
گر ترا دسترس فزونستی
زر به پیمانه می ببخشی و من
زر دنیا به پیش بخشش تو
نگراید به دانه ارزن
کس نیابد بهیچ روی و نیافت
نیکنامی به زرق و حیله وفن
تو بزرگی و نیکنامی وعز
به سخایافتی و خلق حسن
هیچکس جزبه نام نیک و به فضل
بر نیاورد نام تو به دهن
فضل تو رایض موفق بود
نیکنامی چو کره توسن
رایضان کرگان به زین آرند
گرچه توسن بوند ومرد افکن
تا بود در دو زلف خوبان پیچ
واندر آن پیچ صد هزار شکن
تا بود لهو و خوشی اندر عشق
خوشیی باهزار گونه فتن
کامران باش و شادمانه بزی
دشمنانت اسیر گرم و حزن
فرخت باد و فر خجسته بواد
سده و عید فرخ بهمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی زیباییهای باغی است که نماد عشق و دوستی به کودکی است. شاعر با وصف گلها و درختان آن باغ، به زیباییهای انسانی و ارزشهای والای یک شخصیت کریم و بزرگوار اشاره میکند. او پاسداری و محبت به این شخصیت را به خود میگیرد و بر اهمیت سخاوت و نیکنامی او تأکید میکند. شاعر به ستایش این شخصیت میپردازد و او را به عنوان منبع علم و جود معرفی میکند. متن به نوعی شکرگزاری و آرزوی خوشبختی برای او و همه دوستانش است و به پیوند عمیق محبت و نیکی در روابط انسانی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کودک من همچون باغی زیباست و در این باغ، گلهای خوشبوی سمن شکفتهاند.
هوش مصنوعی: در فصل بهار و در باغی زیبا، میتوانی گلهای لاله، نرگس و سوسن را ببینی.
هوش مصنوعی: باید کسی در نگهداری از آن معشوقه تلاش کند، همچون باغبانی که به مراقبت از گیاهی میپردازد و در این راه باید با دقت و علاقه عمل کند.
هوش مصنوعی: اگر مرا نگهبان خود قرار دهد، با کمال جان و تن به او خدمت میکنم.
هوش مصنوعی: در دور باغ او میچرخم و در ورودی باغ او سکنی میگیرم.
هوش مصنوعی: هر کس بخواهد از آن گل خوشبو چیزی بگیرد، من میگویم آن گل، گل تو نیست، پس نیازی نیست که تلاش کنی.
هوش مصنوعی: اگر او فقط با یک سخن به من آسیب بزند، گوشش را چنان کر میکنم که مجبور شود با فریاد زدن به من توجه کند.
هوش مصنوعی: خدمتگزار خواجه را که کسی جرات دارد به او بیاحترامی کند، من همان خدمتگزار هستم.
هوش مصنوعی: کسی که با خطر مقابله کرده و از آن عبور کند، مانند ستارهای درخشان است که در دل تاریکی روشنایی میبخشد.
هوش مصنوعی: بهترین چیزی که در دنیا وجود دارد، کلام است، اما خلقت آن خداوند از خود کلام هم بهتر و ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: دست او در بخشش و generosity بیشتر و بهتر از روغنی است که چراغ را روشن میکند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به دست بیاورد، آن را با دست باز به دیگران میدهد و بر افرادی که به دنبال کسب مال او هستند، چیزی نمیافزاید.
هوش مصنوعی: اگر دلش از ایران بگردد و دلیلی مخالف بر او قرار دهد، من...
هوش مصنوعی: زایران مانند نمازگزاران با احترام و شادابی به سوی پرستش پیش میروند، همانطور که شمنها در بهار به سمت بتهای خود میروند.
هوش مصنوعی: این عبارت نشاندهنده این است که زائر، در واقع نه به تندیسها و مجسمهها توجه دارد و نه به افراد با قدرت و مقام. او به چیزی فراتر از نمادها و رسمها نظر دارد و به جستجوی حقیقت و معنایی عمیقتر میپردازد.
هوش مصنوعی: قلم او مانند یک وسیله زیبا و جذاب است که زیر انگشت او به شکل هنری و منحصر به فردی قرار گرفته و به نوعی نمایانگر جایگاه و هویت اوست.
هوش مصنوعی: روزی دوستان از او بچهدار خواهند شد، بهطوریکه وقتی به امضاء او برسند، نتیجهای از آن به وجود خواهد آمد.
هوش مصنوعی: ای بزرگ و محترم، ای کسی که دلت پر از generosity و علم است، تو گنجینهای از نیکیها و دانشها هستی.
هوش مصنوعی: این دنیا برای تو تنگتر از دل یک موجود بزرگ و چشمه سوزن است.
هوش مصنوعی: نیکیها و کارهای خوب تو را نمیتوان با هیچ پاداشی جبران کرد.
هوش مصنوعی: اگر تو ثروت و امکانات بیشتری داشتی، میتوانستی طلا را به اندازه میزان زیادی به من ببخشی.
هوش مصنوعی: دنیا و ثروت آن در برابر بخشش و generosity تو ارزشی ندارد، حتی تا حد یک دانه ارزن.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به هیچ وجه به نیکنامی دست یابد و آن را با فریب و ترفند به دست آورد.
هوش مصنوعی: تو بزرگ و نیکنامی، و عزت و افتخارت به خاطر بخشندگیات است و زیبایی شخصیتت.
هوش مصنوعی: هیچ کس جز با یاد نیک و به خاطر مهربانی تو، نامت را بر زبان نیاورده است.
هوش مصنوعی: نعمت و فضلت باعث موفقیت و خوشنامیام شده است، مانند اسبی که تحت آموزش و پرورش مناسب قرار گرفته باشد.
هوش مصنوعی: کرگدنها با زین آماده میشوند، هرچند که اسبها قدرت و نیروی بیشتری دارند.
هوش مصنوعی: چندین زیبا در دنیای پر پیچ و خم وجود دارند و در این پیچیدگیها، بینهایت زیبایی و جذابیت نهفته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سرگرمی و لذت در عشق وجود دارد، خوشی و شادمانی با هزاران نوع فتنه و چالش نیز خواهد بود.
هوش مصنوعی: شاد و خوشبخت باش و از زندگی لذت ببر، زیرا دشمنانت در درد و غم گرفتارند.
هوش مصنوعی: باد فرخنده و نماد شکوه، پیام آور سده و جشن مبارک بهمن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هست بر خواجه پیچیده رفتن
راست چون بر درخت پیچد سن
این عجبتر که: می نداند او
شعر از شعر و خنب را از خن
آمد آن نو بهار توبهشکن
بازگشتی بکرد توبهٔ من
دوش تا یار عرضه کرد همی
بر من آن عارض چو تازه سمن
گفت وقت گل است باده بخواه
[...]
زرد کردی رخم به انده و غم
لعل کردی دهان تنبول تن
در دندانت تا عقیق شدست
لعل گشته ست جزع دیده من
آمد آن تیر ماه سرد سخن
گرم در گفتگوی شد با من
زیر او در سؤال با من تیز
بم من در جواب او الکن
نه مرا با تکاب او پایاب
[...]
هر که چون کاغذ و قلم باشد
دو زبان و دو روی گاه سخن
همچو کاغذ سیاه کن رویش
چون قلم گردنش به تیغ بزن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.