گنجور

 
عین‌القضات همدانی

عاشق چون با خیال معشوق دست در کمر آرد او را خلوت خوشتر از صحبت درین جهان و در آن جهان دوزخ بهتر از بهشت، زیرا که در جوار مهجوران خلوت بهتر از آن دست دهد که در جوار مقبولان و این معنی غوری عظیم دارد به پای علم در این فلوات سفر نتوان کرد و به دیدهٔ عقل درین جمال نظر نتوان کرد آنکه در سرای مهجوران در درگه اسفل یا حنان یا حنان می‌گوید او داند که در سرادق آتش نشستن چه راحت دل دارد در عالم دل خود آتشی دارد که نارُ اللّهِ الموقَدَة التّی تَطَلِّعُ عَلَی الاَفْئِدَة.. عبارت از آنست و آتش دوزخ از آن گریزانست او را با آن آتش از آتش دوزخ چه باک:

تخویف من از آتش دوزخ کم کن

چون با تو بدم ز آتشم باکی نیست

عاشق را از دوزخ ترسانیدن چنان بود که پروانهٔ دیوانه را به شمع تخویف کردن پروانه در عشق آن می‌میرد که یکبار آتش را دربرگیرد او را همان بس بود که یک زمان آتش شود اگرچه زمان دیگرش از راه خاکستری بدر اندازند و نام و نشانش براندازند او ازین باکی ندارد:

پروانه بجان اگرچه آتش گیرد

جز صورت آن خیال او نپذیرد

بر شمع چو عاشقست پروانه به طبع

گرد سر او گردد و پیشتر میرد

 
sunny dark_mode