عجب چون عاشق در عالم خود بار نمییابد در عالم معشوق از کجا بار یابد یعنی عاشق بخود خود را نمیتواند بود که بخود معشوق بود و معشوق را از اشتغال بحسن و کرشمۀ خود از کجا پروای بودن عاشق باشد بدین نسبت درد عاشق ابدیست و اندوه او سرمدی.
تا جان دارم غم تو در جان دارم
و اندوه تو از دو دیده پنهان دارم
غمهای تو چون گران ندارد باری
بر دوش دل خویش کشم تا جان دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به بیان عمق عشق و درد عاشقانه میپردازد. او میگوید که عاشق نمیتواند به خود بپردازد، زیرا همیشه در فکر معشوق است و معشوق نیز از درد عاشق بیخبر است. این عشق و درد، ابدی و همیشگی است. شاعر تأکید میکند که حتی در زمان حیاتش، غم معشوق را با خود حمل میکند و اندوه او را از دیگران پنهان میسازد. به عبارت دیگر، عاشق همیشه در رنج و غم عشق خود باقی میماند.
هوش مصنوعی: عاشق وقتی در دنیای خود احساس سنگینی و بار نمیکند، چگونه میتواند در دنیای معشوق بار را احساس کند؟ به این معنا که عاشق نمیتواند خودش را در معشوق بیابد و معشوق نیز به خاطر زیبایی و جذابیت خود اصلاً به وجود عاشق فکر نمیکند. بنابراین، درد عاشق همیشگی و غم او بیپایان است.
هوش مصنوعی: هر زمان که زندگی میکنم، غم و اندوه تو را با خود دارم و این احساسات را از چشمهای دیگران پنهان نگه میدارم.
هوش مصنوعی: غمهای تو برایم سنگینی ندارند، هرچند که دیوانهوار آنها را بر دوش دل خود تحمل میکنم تا زندهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.