گنجور

 
اشراق بیرجندی

ز دست ماهروی نازنینی

مسلمانان نه دل دارم نه دینی

کشد نقاش اگر نقش نگارم

شود رشک نگارستان چینی

جهانی عنبرافشان است گویا

نسیمی می وزد از سرزمینی

مرا حاجت به صهبا نیست مستم

ز دست گلعذار مه جبینی

به از جنات خلد و‌حور عین است

صفای باغ و یار نازنینی

ز کویت رخت بستم لیک دارم

به صد حسرت نگاه واپسینی

تویی آن ماه زیبای درخشان

که مهر از خرمنت شد خوشه چینی

بدستم ار فتد دامانش اشرق

فشانم بر دو عالم آستینی

 
 
 
گنج‌نامهٔ حاجی‌جلال
مولانا

دلا تا نازکی و نازنینی

برو که نازنینان را نبینی

در این رنگی دلا تا تو بلنگی

نیابی در چنان تا تو چنینی

در آیینه نبینی روی خوبان

[...]

امیرخسرو دهلوی

سزد گر نیکویی در من ببینی

که خودکام و جوان و نازنینی

به گاه خنده چون دندان نمایی

مرا اندر میان چشم شینی

مسلمان دیدمت، زان دل سپردم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه