عشق هر چند خود را دایم بخود میدید، خواست تا در آینه نیز جمال و کمال معشوقی خود مطالعه کند، نظر در آینۀ عین عاشق کرد، صورت خودش در نظر آمد، گفت:
أ انت ام انا هذا العین فیالعین؟
حاشای، حاشای،من اثبات اثنین
عاشق صورت خود گشت و دبدبۀ: یحبهم، در جهان انداخت و چون در نگری:
بر نقش خود است فتنه نقاش
کس نیست در این میان تو خوش باش
ماه آینۀ آفتابست، همچنانکه از ذات مهر در ماه هیچ نیست، کذلک لیس فی ذاته من سواه شیئی ولافی سواه من ذاته شیئی. و چنانکه نور مهر را بماه نسبت کنند، صورت محبوب به محب اضافت کنند، والا:
رباعی
هر نقش که برتختۀ هستی پیداست
آن صورت آن کس است کان نقش آراست
دریای کهن چو بر زند موجی نو
موجش خوانند و در حقیقت دریاست
کثرت و اختلاف صور امواج بحر را متکثر نگرداند، مسما را من کل الوجوه متعدد نکند، دریا نفس زند بخار گویند، متراکم شود ابر خوانند، فرو چکیدن گیرد باران نام نهند،جمع شود و بدریا پیوندد،همان دریا خوانند که بود.
قطعه
البحر بحر علیما کان فیالقدم
ان الحوادث امواج و انهار
لا تحجبنک اشکال تشاکلها
عمن تشکل فیها فهیاستار
قعر این بحر ازل است و ساحلش ابد. مصراع: ساحلش قعر است و قعرش بیکران، برزخ توئی تو، بحر بجز یکی نیست، از توئی موهوم تو دو مینماید، اگر تو خود را فرا آب این دریا دهی، برزخی که آن توئی تو است از میان برخیزد و بحر ازل با بحر ابد بیامیزد، و اول وآخر یکی بود.
امروز و پریر و دی و فردا
هر چاریکی شود، تو فرد آ
آنگاه چون دیده بگشائی همه تو باشی و تو در میان نه.
بیت
همه خواهی که باشی، ای اوباش
رو به نزدیک خویش هیچ مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان عمیق و فلسفی عشق و ارتباط آن با معشوق میپردازد. عاشق در تلاش است تا زیبایی معشوق خود را در آینه ببیند، اما در این فرایند خود را میبیند و متوجه میشود که هر دو یکی هستند. عشق به بیان این نکته میپردازد که در نهایت همه چیز به یک ذات واحد بازمیگردد و تفاوتها و کثرتها تنها ظاهری هستند.
نویسنده با استفاده از تمثیل دریا، امواج و باران نشان میدهد که هر پدیدهای در واقع از یک حقیقت واحد نشأت میگیرد و ما تنها مظاهر مختلفی از آن را میبینیم. در انتها، تاکید میشود که ما در واقع خود را در این عشق و هستی جستجو میکنیم و باید به عمق وجود خود پی ببریم که در نهایت همچون دریا، همه ما به یک حقیقت واحد متصل هستیم.
بهطور خلاصه، متن به جستجوی عشق، وحدت در کثرت و حقیقت وجود در درون بشر میپردازد.
هوش مصنوعی: عشق با اینکه همیشه خود را در درونش میدید، اما خواست تا زیبایی و کمال محبوبش را در آینه ببیند. وقتی به آینه نگاه کرد، تصویر خودش را مشاهده کرد و گفت:
هوش مصنوعی: آیا تو آنی یا من، این چشم در برابر چشم؟ هرگز، هرگز، من اثبات دو نیستم.
هوش مصنوعی: عاشق ظاهر خود شد و به خودشیفتگی افتاد و با این خودپرستی در دنیا جلوهگری کرد و وقتی به خود نگاه کرد...
هوش مصنوعی: در این دنیا هر کس در سرنوشت خود نقشی دارد و هیچکس نمیتواند بهطور کامل بر آن تأثیر بگذارد. بنابراین، تو تنها باید به خوشی و آرامش خودت فکر کنی و لذت ببری.
هوش مصنوعی: ماه، در واقع، نمایانگر و منعکسکننده نور خورشید است؛ همانطور که در وجود ماه چیزی از خورشید نیست، در حقیقت نیز در ذات هر چیز دیگری جز خود آن چیز وجود ندارد. به همین ترتیب که نور خورشید به ماه نسبت داده میشود، میتوان صورتی را که دوست داریم به عاشق نسبت داد. در غیر این صورت، موضوع و نسبت واضح نخواهد بود.
هوش مصنوعی: هر تصویری که بر صفحه وجود دارد، نمایانگر چهرهای است که آن تصویر را خلق کرده است.
هوش مصنوعی: دریای قدیمی وقتی که موجی تازه به وجود میآید، آن موج را تازه مینامند، در حالی که در واقع هنوز همان دریا است.
هوش مصنوعی: تنوع و اختلاف در شکلهای امواج دریا باعث نمیشود که خود دریا تحت تأثیر قرار گیرد یا ماهیتش تغییر کند. دریا بخار تولید میکند که به آن ابر گفته میشود. وقتی بخار متراکم میشود، ابر شکل میگیرد و وقتی که باران میبارد، به آن باران میگویند. اما در نهایت، وقتی باران دوباره به دریا میریزد، همان دریا باقی میماند که بود.
هوش مصنوعی: دریا دانش بزرگی دارد و در طول تاریخ پر از حوادث و تغییرات است که همچون امواج و جریانات در آن به تلاطم میافتند.
هوش مصنوعی: این جمله به شما میگوید که شکلها و ظواهر مختلف نباید شما را از دیدن حقیقتی که در پس آنها نهفته است، بازدارد. به عبارت دیگر، زیبایی یا زشتی ظاهری چیزها نباید مانعی برای درک عمق و واقعیت آنها باشد.
هوش مصنوعی: عمق این دریا ازلی است و کنارهاش ابدی. در واقع، کنارهاش به عمق وصل است و عمقش بینهایت است. تو خود برزخی هستی؛ این دریا تنها یک نیست. اگر خود را فراتر از این آب قراردهی، برزخی که خود تو هستی از بین میرود و دریاهای ازل و ابد با هم ترکیب میشوند و آغاز و پایان یکی خواهند شد.
هوش مصنوعی: امروز، دیروز، پریروز و فردا هر روزی که باشد، تو همان فرد و شخص هستی.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمانت را باز کنی، فقط خودت هستی و هیچ چیز دیگری در میان نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که هستی، ای مردمان نادان، هرگز به نزدیکترین کسانت وابسته و انداز نزن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.