کی از تو جان غمگینی شود شاد؟
کی آخر از فراموشی کنی یاد؟
نپندارم که هجرانت گذارد
که از وصل تو دلتنگی شود شاد
چنین دانم که حسنت کم نگردد
اگر کمتر کند ناز تو بیداد
ز وصل خود بده کام دل من
که از بیداد هجر آمد به فریاد
ببخشای از کرم بر خاکساری
که در روی تو عمرش رفت بر باد
نظر کن بر دل امیدواری
که بر درگاه تو نومید افتاد
بجز درگاه تو هر در که زد دل
عراقی را ازان در هیچ نگشاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساساتی عمیق نسبت به عشق و جدایی میپردازد. شاعر از معشوق خود میخواهد که شادی را به دل غمگینش بازگرداند و از یاد او فراموشی نکند. او معتقد است که اگرچه جدایی باعث دلتنگیاش شده، اما زیبایی و ناز معشوق هیچگاه کم نمیشود. شاعر از معشوق میخواهد که به خواستههای دلش پاسخ دهد و غم جدایی را از او دور کند. او به خود و امیدواریاش به بازگشت عشق اشاره میکند و میگوید که هیچ درگاه دیگری نمیتواند به او پاسخ دهد. در نهایت، او از معشوق میخواهد که به خاکساری او توجه کند و به محبتش ببخشد.
هوش مصنوعی: چه زمانی کسی از غم تو میتواند شاد شود؟ چه زمانی تو فراموش خواهی کرد که او را به یاد داشته باشی؟
هوش مصنوعی: من فکر نمیکنم که جدایی تو باعث خوشحالیام شود، زیرا دلتنگی از وصالت همیشه در قلبم خواهد ماند.
هوش مصنوعی: من میدانم که زیبایی تو کم نمیشود، حتی اگر ناز و فریبندگیات را کمتر کنی.
هوش مصنوعی: از وصل و نزدیکی خود به من لطف کن تا دل من از درد و رنج دوری تو نجات یابد و آرامش پیدا کند.
هوش مصنوعی: ای مهربان، لطفاً به کسی که خاکسار و تواضعکرده است ببخشای، چرا که عمرش را در عشق تو بیهوده گذرانده است.
هوش مصنوعی: به آن دل توجه کن که از امید به تو به درگاهت آمده، اما ناامید و بیثمر مانده است.
هوش مصنوعی: هر در و کامی که دل عراقی به آن زد، به جز درگاه تو، هیچکدام برایش گشوده نشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز جور لشکر خرداد و مرداد
تواند داد ما را هیچکس داد؟
محال است این طمع هیهات هیهات
کس دیدی که دادش داد خرداد
ز بهر آنکه تا در دامت آرد
[...]
نقیبان را به سالاران فرستاد
یکایک را ز رفتن آگهی داد
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
الغ عارض ز . . . ن گربه افتاد
جهانرا گنده گردانید از باد
چرا خاکش نپوشیدند بر روی
که باگه این کند گربه چو افتاد
گه گربه بعهد ارسلان خان
[...]
اگر عالم سراسر ظلم گیرد
نیابد هیچ مظلوم از فلک داد
همه ظلم از نجوم و از فلک دان
که لعنت بر نجوم و بر فلک باد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.