بخش ۵۰ - زبان حال حضرت زینب (س) با مرکب غرقه به خون برادر
سر بانوان بهشت برین
مهین پرده گی دخت ضرغام دین
گرفتش روان کرده از دیده آب
به دستی عنان و به دستی رکاب
همی زار گفت ای سمند نبی
سرافراز اسب شه یثربی
ایا باد پیمای بیدای عشق
ایا رفرف عرش پیمای عشق
بلند آسمانی که بودت به زین
چرا پشتش انداختی بر زمین؟
چو دوشت تهی ماند از بار عشق
چرا دور گشتی ز سالار عشق
نگشتی چرا سایبان برسرش
که کمتر بسوزد زخور پیکرش
نماندی چو نهاد برخاک، سر
کشی از برش، ناوک چارپر
گمانم بدین در از آن تاختی
بر و یال خود غرق خون ساختی
که گویی مرا کشته شد شاه تو
فتاد از سپهر مهی، ماه تو
از این آمدن بردی آرام من
که باز آمدی بی دل آرام من
بیا تا زنم بوسه ات بر رکاب
که از خون شاه است بروی خضاب
ببویم همی موی دلجوی تو
که بوی حسین (ع) آید از موی تو
دریغا به چشمم نمانده است آب
که شویم تو را یال از خون خضاب
نماندی مرا کاشکی روزگار
که اینگونه بینم تو را بی سوار
چنین روز اگر دیدمی من به خواب
از این پیش رفتی مرا صبر و تاب
کنونم که پیش آمده، چون کنم؟
مگر رو چو مجنون به هامون کنم
ولیکن چه سازم به طفلان شاه
که دیگر ندارند جز من پناه
ایا چرخ دیگر مگردم به سر
ایا خاک برخود مخواهم گذر
چه سان بی برادر کنم زنده گی؟
سرآید مرا کاش پاینده گی
همانا در این روز پر شور و شر
ز نو گشته ام بی نیا و پدر
از این پیش در سایه ی فرشاه
زمن جست هر بی پناهی پناه
کنون در زمانه پناهم نماند
شدم بنده چون پادشاهم ماند
ندانم از این پس مرا چاره چیست
که از محرمی برسرم سایه نیست
چو لشگر بتازد سوی خیمه گاه
چه سازم بدین خردسالان شاه
چو آن شیون افتاد در بانوان
سمند شهنشاه زار و نوان
دگر باره آمد سوی قتلگاه
به بدرود زد بوسه بر پای شاه
خداوند خود را چو بدرود کرد
چو سیل دمان سر سوی رودکرد
بیفکند خود را به آب فرات
وز آن سو برون رفت و شد در فلات
کسی دیگر او را به گیتی ندید
تو گفتی مگر سوی گردون پرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساسات عمیق و دردناک یک بانوی عاشق است که بعد از جنگ عاشورا و شهادت امام حسین (ع) دچار اندوه و ناامیدی شده است. او به سمند عاشقش (اسب امام) خطاب کرده و از او میخواهد که چرا نتوانسته در این روز غمبار با عشقش (امام حسین) در را از بار عشق خالی کند و سایه او را حفظ کند. او با بیان حسرت و درد، به یاد محبوبش میافتد و به او بوسه میزند، سپس در حالتی ناامید با اندوه و افسوس به سمت آب فرات میرود و خود را در آن میاندازد. این تصویر، بیانگر عمق عشق، فقدان و اندوه او پس از شهادت محبوبش است. او در کلمات خود به وضوح نشان میدهد که چقدر زندگیاش تحتالشعاع فقدان امام حسین (ع) قرار گرفته و اینکه با از دست دادن او، احساس تنهایی و بیپناهی میکند.
هوش مصنوعی: سر بانوان بهشت، یعنی بالاترین مقام و برترین جایگاه بهشت، متعلق به دختری است که از خانوادهای با اصالت و دینمدار آمده است.
هوش مصنوعی: او با اشکهایی که از چشمانش سرازیر شده، روحش را گرفته و با یک دست افسار و با دست دیگر رکاب اسب را گرفته است.
هوش مصنوعی: در اینجا، شخصی به سمند نبی، اسب سرافراز پیامبر، میگوید. او از سمند میخواهد که به او کمک کند و در حقیقت به عظمت و جایگاه پیامبر یثرب اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای باد خنک و دلانگیز عشق، ای پرچمدار آسمان عشق.
هوش مصنوعی: چرا این آسمان بلند را که تو به آن افتخار میکنی، به زمین انداختی؟
هوش مصنوعی: وقتی که دوش تو از بار عشق خالی شد، چرا از فرمانده عشق دور شدی؟
هوش مصنوعی: چرا برای او سایبانی نساختی تا کمتر زیر آفتاب بسوزد و آسیب ببیند؟
هوش مصنوعی: تو مانند آن کسی هستی که بر روی خاکی تکیه داده و اکنون دیگر نمیتوانی از او بالاتر بروی و به خودت تکیه کنی، همانطور که تیرهای چهارپر نمیتوانند به خودشان تکیه دهند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو با شجاعت و قدرت به این در حمله کردی و در نتیجه، خودت را در خون غوطهور کردی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که مرگ و جدایی محبوب باعث شده که زندگی و زیبایی او از بین برود. این احساس غم و اندوه مانند افتادن ماه از آسمان است، که به زیبایی و روشنایی زندگی رنگ باخت.
هوش مصنوعی: از این که با آمدنت آرامش من را بردی، حالا که دوباره برگشتی، بدون تو آرامش من در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: بیا تا بر رکاب تو بوسه بزنم، زیرا چهره تو به خون شاه رنگین شده است.
هوش مصنوعی: بوی موی زیبای تو را استشمام میکنم که شبیه بوی حسین (ع) است.
هوش مصنوعی: متاسفانه دیگر هیچ آبی در چشمانم باقی نمانده که بخواهم با آن موی تو را از خون رنگین کنم.
هوش مصنوعی: کاش روزگار طوری نمیگذشت که من تو را اینگونه بدون سوار ببینم و به یاد تو نباشم.
هوش مصنوعی: اگر روزی تو را در خواب ببینم، به من صبر و تحمل میدهد که قبل از این نیز شاهد رفتن تو بودهام.
هوش مصنوعی: حالا که این موقعیت برایم پیش آمده، چه کار باید بکنم؟ آیا باید مانند مجنون به بیابان بروم و به عشق و احساساتم بپردازم؟
هوش مصنوعی: اما من چه میتوانم بکنم برای فرزندان شاه که جز من هیچ پناهی ندارند؟
هوش مصنوعی: آیا دیگر نمیچرخم و دور نمیشوم؟ آیا به خاک خودم نیاز دارم که از آن عبور کنم؟
هوش مصنوعی: چطور میتوانم بدون برادر زندگی کنم؟ کاش عمرم پایدار باشد.
هوش مصنوعی: در این روز شلوغ و پر هیجان، من به تازگی به دنیا آمدهام و هیچ نسبتی با نیا و پدر ندارم.
هوش مصنوعی: از مدتها پیش، هر کسی که بیپناه و بییار بود، در سایه فرمانروایی من پناه میگرفت.
هوش مصنوعی: امروز دیگر در این دنیا جای امنی برای من وجود ندارد و به همین خاطر مثل پادشاهی که قدرت و حاکمیت خود را از دست داده، به بندگی و تسلیم در آمدهام.
هوش مصنوعی: نمیدانم در آینده چه کنم، زیرا هیچکس نیست که در کنارم باشد و از من حمایت کند.
هوش مصنوعی: وقتی که لشکر دشمن به سمت محل استراحت ما حمله کند، چه تدبیری باید برای این بچهها بکنم؟
هوش مصنوعی: زمانی که آن فریاد و ناله به گوش بانوان رسید، سمند پادشاه به شدت نالهکنان و درمانده شد.
هوش مصنوعی: او دوباره به سوی میدان کشتار رفت و با احترام و محبت، بوسهای به پای شاه زد.
هوش مصنوعی: خداوند با سلامی به دنیا، مانند سیلی که به سمت رودخانه میجوشد، به سوی خویش میرود.
هوش مصنوعی: او خود را به آب فرات انداخت و از آن سو بیرون آمد و به دشت رسید.
هوش مصنوعی: هیچ کس دیگری او را در دنیا ندید، تو گفتی که شاید به آسمان پرواز کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.