گنجور

 
الهامی کرمانشاهی

به فرمان شه کرد بعد ازنماز

نبرد سپه عمروبن قرطه ساز

به دشمن کشی تاخت برناکسان

زتیغ آتش افروخت برآن خسان

نبردی دلیرانه کرد آن گزین

که خواند افرینش سپهر و زمین

پس از عاشقانه جهادی بزرگ

ز پای اندر افتاد مردی سترگ

به مینو ز دار فنا رخت بست

به اورنگ پاینده گی بر نشست

چو شد کینه عمر و دلاور زهیر

به پیگار بد خواه شد گرمسیر

به دستوری خسرو راستین

به نام آوری برشکست آستین

بدان سرفشان تیغ کش بدبه مشت

ز پانصد فزون از سواران بکشت

به فرجام کردند کارش تمام

دو بدخو کثیر ومهاجر به نام

به خلد یرین زد علم شاهوار

شد از رحمت ایزدی کامگار

شهنشه به بالینش زاری نمود

به مرگش فزون سوگواری نمود

 
sunny dark_mode