بخش ۱۰۲ - آمدن امام (ص) به بالین فرزند و زبان حال آن حضرت
شهنشه چو بشنید آوای پور
شکیب از دلش رفت و ازدیده نور
چو آن شیر کو بچه ی خویشتن
ببیند به زخم گران خسته تن
غریوان و غژمان سوی پهنه تاخت
چنان کافرینش ازو زهره باخت
برآهیخته ذوالفقار دوسر
وزو آتش خشم حق شعله ور
سپه کان بدیدند یکسو شدند
گسسته دم وسست نیرو شدند
چو آمد به بالین فرزند شاه
به دریای خون دیدش اندرشناه
سرو پیکر از تیغ کین چاک چاک
زخاشاک بسترش وبالین زخاک
زاختر فزون زخم بر پیکرش
دو پیکر پدید آمده از سرش
برآورده آه ازدل دردناک
ززین اندر افکند خود را به خاک
به دست وبه زانو همی رفت پیش
چنان تا به بالین فرزند خویش
گرفت آن سر چاک را درکنار
که ازتاج خورشید و مه داشت عار
پس آنگه به رخسار او سود روی
زدش بوسه ها برلب وروی و موی
برافراشت سرزان رخ پر زخون
شدش لعل آن ریش کافور گون
خروشید ازدرد دل چند بار
چنین گفت با دیده ی اشگبار
که بعد از تو ای زاده ی بوتراب
شود خانه ی آفرینش خراب
پس ازتو جوانا ز ابر هلاک
ببارد به فرق جهان تیره خاک
تو رفتی ازین گیتی کینه سنج
بیاسودی از درد و تیمار و رنج
پدر ماند تنها و بی غمگسار
به گرد اندرش دشمن بی شمار
چو شهزاده آوای شه را شنود
دم واپسین دیده از هم گشود
لبان چو گل غنچه از هم شکفت
پدر را درودی فرستاد و گفت
که من رفتم ای باب ناشادمان
تو در پاس بخشنده یزدان بمان
مرا مصطفی (ص) داد جامی پرآب
که بنشاند ازجان من سوز وتاب
ز بهر تو آماده فرموده نیز
بهشتی یکی جام کافور بیز
همی گوید ای تشنه لب کن شتاب
بگیر و بنوش ازمن این جام آب
بگفت این وزین دیر ناپایدار
به سوی نیاکان خود بست بار
شهنشه چون جاندادن اوبدید
تو گفتی که هوش ازسرش بر پرید
روان کرد از خون چشمان دورود
زآهش جهان گشت پر تیره دود
همی گفت پورا – یلا –فرخا
ستاره رخا شکرین پاسخا
مرا یادگار از همایون پدر
چه زود آمدت زندگانی به سر
سرور دلم دیده ی روشنم
خزان کردی از مرگ خود گلشنم
ایا اختر تابناک پدر
چه زود آمدت زندگانی به سر
چنین است هر اختر صبحدم
که تابش فزون دارد وزیست کم
مپندار کز تو فرامش کنم
چو گویم سخن یا که خامش کنم
به گفتار اندر تویی بر زبان
به خاموشی ام یادت اندر روان
بگریم به چهر دلارای تو
ویا بر خرامنده بالای تو؟
ندانم بگریم به زخم سرت
ویا بر پر ازخاک و خون پیکرت؟
بگریم براین کام خشکیده ات
ویا بر دل کام نادیده ات؟
گروهی که کشتندت ای کشته زار
برآرد خداوند ازایشان دمار
مرا ای جوان داغت از پا فکند
نهال حیات من از بن بکند
ببر سوی جدت پیام مرا
به مام و پدر گو پیام مرا
دم دیگر آیم به سوی توشاد
تو را زین ره اندیشه دردل مباد
پس آنگه تن کشته را آن جناب
بیفکند بر زین اسب عقاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر یک روایت حماسی و غمانگیز از فردوسی است که به توصیف واکنش شاه به مرگ پسرش میپردازد. وقتی شاه صدای فرزندش را میشنود، پر از درد و خشم میشود و به سمت او میدود. او در کنار پسر زخمیاش میرسد که بدنش از زخمها و خون پر شده است. شاه، دردمند و نالان، سر پسر را در آغوش میگیرد و او را بوسه میزند. پسر، در لحظات آخر زندگیاش، به پدرش پیامی میدهد و از او میخواهد که به یاد او بماند. در نهایت، شاه به شدت ناراحت و غمگین، جانی میدهد و بر مرگ پسرش ناله میکند. این شعر به خوبی احساسات عمیق و دردناک والدین را در مواجهه با فقدان فرزندان نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه صدای فرزند شکیب را شنید، احساساتی عمیق در دلش پیدا شد و اشک از چشمانش سرازیر شد.
هوش مصنوعی: وقتی که شیر بچهاش را ببیند، تمام درد و زخمهای بدنش را فراموش میکند و به خاطر آن احساس مسئولیت و قهرمانی میکند.
هوش مصنوعی: نخستین غریو و فریاد و هیاهو در میدان رقابت بلند شد، همانگونه که کافران از ترس جاخالی میکنند و جرأت نمیکنند در برابر آن بایستند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شمشیری به نام ذوالفقار اشاره دارد که به خاطر برآمدگی و قدرتش معروف است. همچنین از آتش خشم و نابغهای که با این شمشیر به مبارزه میپردازد، سخن میگوید. به طور کلی، تصویر قدرت و خشم نابودگر در این شعر به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: لشکر زمانی که دشمن را دید، متفرق شدند و با کمر خمیده و ناتوانی خود را از میدان بیرون کشیدند.
هوش مصنوعی: زمانی که فرزند شاه به بستر آمد، در دریای خون او را در درون آب دید.
هوش مصنوعی: سرو زیبا به خاطر دشمنی و کینه چاک چاک شده است، و بستر او از علفها و سطح زمین پر شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر زخمی که بر روی پیکر او ایجاد شده، دو موجود یا دو هویت جدید از او به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: از دل بیمار و آزاردهندهام، آهی بلند میکشم و خود را به زمین میزنم.
هوش مصنوعی: او با دست و زانو به جلو میرفت تا به کنار فرزندش برسد.
هوش مصنوعی: او با سر شکستهاش در کنار کسی قرار گرفت که از تاج خورشید و ماه، خجالت میکشید.
هوش مصنوعی: سپس بر چهره او نگاهی انداخت و لب و صورتش را بوسید و بر مویش نیز kiss¬ی زد.
هوش مصنوعی: با سر بلند و چهرهای خونین، لعلمانند شد، آن ریشی که بویی همچون کافور داشت.
هوش مصنوعی: از شدت درد دل، بارها فریاد زد و با چشمان اشکبارش چنین گفت.
هوش مصنوعی: پس از تو، ای فرزند بوتراب، خانهی جهان به ویرانی خواهد گرایید.
هوش مصنوعی: پس از تو جوانان از آسمان به سوی زمین میریزند و بر سر خاک تیرهای که دنیا را پوشانده، دچار ویرانی خواهند شد.
هوش مصنوعی: تو از این دنیا رفتی و دیگر از کینه و غم و درد و زحمت آرامش یافتهای.
هوش مصنوعی: پدر به تنهایی و بدون همدردی باقی مانده و در اطرافش دشمنان زیادی را مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که شهزاده صدای فرمانده را شنید، در آخرین لحظه چشمانش را باز کرد.
هوش مصنوعی: لبان مانند گل، باز شده و پدر را سلامی فرستاد و گفت.
هوش مصنوعی: من به سفر رفتهام و تو ای پدر، در کنار بخشنده خداوند بمان.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) به من جامی پر از آب عطا کرد تا آتش دل و جانم را آرامش بخشد.
هوش مصنوعی: برای تو بهشتی آماده کردهاند که در آن یک جام پر از کافور وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای تشنه، بشتاب و از من این لیوان آب را بنوش!
هوش مصنوعی: این فرد به این فکر میکند که این مکان ناپایدار و زودگذر را رها کرده و به سمت نیاکان و پیشینیان خود حرکت کند.
هوش مصنوعی: وقتی شاه جان را به کسی داده دید، تو احساس کردی که او کاملاً گیج و متحیر شده است.
هوش مصنوعی: دود تیرهای از اشکهایش به راه افتاد و به خاطر آههایش، جهان را پر کرد.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که پور، با شادی و خوشحالی، میگوید که ستارهای زیبا و دلنشین درخشان است و پاسخهای شیرینی دارد.
هوش مصنوعی: پدرم چه زود از دنیا رفت و مرا تنها گذاشت.
هوش مصنوعی: دل من با دیدن تو شاد بود، اما حالا با نبودنت حسرت و غم بر دلم نشسته است و دنیا برایم خزان شده است.
هوش مصنوعی: ای ستاره درخشان پدر، چه زود زندگیات به پایان رسید.
هوش مصنوعی: هر ستارهای که در صبح زود بیشتر میدرخشد، عمرش کمتر است.
هوش مصنوعی: مفهموم این بیت این است که نگو من تو را فراموش کردهام، حتی اگر حرفی بزنم یا سکوت کنم.
هوش مصنوعی: در کلام تو خودت را میبینی و وقتی ساکت میشوی، یاد تو در دل و جانم زنده میشود.
هوش مصنوعی: آیا من باید به خاطر زیبایی تو گریه کنم یا به خاطر راه رفتن دلربای تو؟
هوش مصنوعی: نمیدانم کدامیک را باید بیشتر غمگین باشم، آیا به خاطر زخمهای سرت بگریم یا به خاطر پیکرت که پر از خاک و خون است؟
هوش مصنوعی: آیا برای دل بیحالیات گریه کنم یا به خاطر آرزوهای نادیدنت؟
هوش مصنوعی: گروهی که به تو آسیب رساندهاند، خداوند انتقامشان را خواهد گرفت و عذاب شدید بر آنها نازل خواهد کرد.
هوش مصنوعی: ای جوان، درد و غمت مرا از پا درمیآورد و مانند ریشهای، زندگیام را از اساس نابود میکند.
هوش مصنوعی: برو و پیغام مرا به جدت برسان و به مادرم و پدرم هم بگو که پیام من را دریافت کنند.
هوش مصنوعی: در زمان دیگری به سوی تو میآیم، امیدوارم تو از این راه به دل اندوهناک من فکر نکنی.
هوش مصنوعی: سپس آن شخص، بدن کشته را بر روی زین اسب عقاب انداخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.