بخش ۹۸ - در ذکر نماز گذاردن حر و سپاهش با امام علیه السلام و خطبه خواندن آن حضرت
شهنشه به حر گفت یک سو خرام
که وقت نماز است ای نیکنام
سواران خود را منمن پیشوا
تو شو پیشوا لشگر خویش را
که حق را پرستش به پای آوریم
نماز و نیایش به جای آوریم
به شه گفت حر از جهان آفرین
تویی پیشوا بر همه راستین
سزد گر کنون با تو ای سرفراز
گذارند این هر دو لشگر نماز
چو پیشین فریضه بپرداخت شاه
یکی انجمن کرد در پیش گاه
پس از درج یاقوت گوهر فشاند
درآن انجمن خطبه ای نغز خواند
نخستین به یزدان ستایش گرفت
پرستنده وارش نیایش گرفت
چنان پاک پیغمبران را ستود
که آن را کس انباز نشنیده بود
سپس گفت: کای مردمان عراق
که خوی شما نیست غیر ازنفاق
نه خود گرم کردید هنگامه ها
نوشتید زی من بسی نامه ها
که شوم است و بد کار دارای شام
کسی جز تو ما را نشاید امام
بسی پوزش و زاری آراستید
مرا ازحرم سوی خود خواستید
خود این کار کردید و زان پس چه بود
که اینگونه پیمان شکستید زود؟
همان نامه ها هست نزدیک من
که آورده پیک ازبر انجمن
گرایدون دگرگونه گشته است کار
ازیدر گرایم به یثرب دیار
بدو گفت حر: ای شه تاجور
ازآن نامه ها من ندارم خبر
نباشد به نزد تو پنهان که من
نبودستم ازاهل آن انجمن
مراگفت فرزند مرجانه باز
نمانم که ره بسپری زی حجاز
تو را همعنان ای جهان شهریار
شوم تا رسانم به کوفه دیار
شهشنه بدو گفت: کز من مخواه
که تن دردهم با تو آیم به راه
کسی را که حق کرده فرمانروا
از او هست فرمانبری کی روا؟
به یاران خود گفت پس شهریار
به تازی هیونان ببندید بار
سوی مرز یثرب سپارید راه
نمانید دیگر دراین جایگاه
چو این دید حر یل ازجای جست
بزد بر رکاب شهنشاه دست
که نگذارم ای شاه فرخنده فر
ازیدر کنی سوی یثرب سفر
شهش گفت: دست ازرکابم بدار
که مادر به مرگت نشیناد زار
نشاید که مجبور خود خواهی ام
عنان باز گردان ز همراهی ام
دلاور چو ازشاه دین این شنفت
زمانی فرو ماند و آنگاه گفت:
که گر جز تو مردی دراین انجمن
سخن برزبان راندی ازمام من
سخن گفتمی من هم از مام او
چنان چون سزد بردمی نام او
ولیکن زمام تو دخت رسول (ص)
که دادار زهراش (ع) خواند و بتول (ع)
سخن جز به نیکی نیارم سرود
نشاید بدو گفت غیر از درود
که شاه زنان است و بانوی دین
بدو زیبد ازکردگار آفرین
چو بسیار گردید گفت و شنود
سپهدار ناچار باشاه گفت:
که اکنون چه خواهی شدن رهسپار
رهی گیر جز را ه یثرب دیار
من ایدون نگارم یکی نامه نغز
سوی پور مرجانه ی سست مغز
مگر زی درخویشتن خواندم
ز آسیب رزم تو برهاندم
نبینم بن محشر عذاب الیم
نسوزد تن من به نار جحیم
زدین برنگرداند اهریمنم
نگردد شفاعت گرم دشمنم
پذیرفت ازو داور دین سخن
بگرداند ازآن سو ره خویشتن
به سوی دگر رفت و حر با سپاه
عنان با عنانش سپردند راه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شهنشاه به حر میگوید که وقت نماز است و از او میخواهد که پیشوای لشگرش باشد. حر ابتدا به شهنشاه میگوید که او باید پیشوای همه باشد. سپس شهنشاه به نماز میپردازد و در جمع سپاهیان خطبهای میخواند که در آن از مردم عراق انتقاد میکند و اشاره میکند که آنها او را به حرم خواسته بودند، اما پیمان خود را شکستهاند. حر میگوید که او از آن نامهها خبری ندارد و قصد ندارد به یثرب برود. شهنشاه نیز تأکید میکند که نمیتواند به تنهایی به یثرب برود و از حر میخواهد که او را رها کند. در نهایت، حر پس از صحبت با شهنشاه، مسیر خود را تغییر میدهد و همراه با سپاهش به سوی دیگر میرود.
هوش مصنوعی: پادشاه به حر گفت که به سمت دیگر برو، زیرا وقت نماز فرا رسیده است ای نیکنام.
هوش مصنوعی: سواران خود را جلوی تو قرار بده، تو فرمانده لشکر خودت باش.
هوش مصنوعی: ما باید برای حق عبادت کنیم و نیایش و نماز را به درستی انجام دهیم.
هوش مصنوعی: حر به شاه گفت: تو ای خالق جهان، پیشوای واقعی تمام افراد هستی.
هوش مصنوعی: اگر اکنون به همراه تو، ای بزرگوار، این دو لشکر به عبادت و نماز بپردازند، شایسته و سزاوار است.
هوش مصنوعی: وقتی که شاه وظیفهای را انجام داد، یک جمعی را در مقابل خود تشکیل داد.
هوش مصنوعی: پس از اینکه یاقوتی در آن مجلس معرفی شد، او خطبهای زیبا و دلنشین خواند.
هوش مصنوعی: در ابتدا، نخستین موجود، خداوند را ستایش کرد و به صورت کسی که عبادت میکند، از او درخواست یاری و دعا کرد.
هوش مصنوعی: او به قدری پاکی و پاکی پیغمبران را ستایش کرده که هیچکس به اندازه او چنین ستایشی را نشنیده بود.
هوش مصنوعی: سپس گفت: ای مردم عراق، خوی شما جز نفاق نیست.
هوش مصنوعی: شما خودتان دلیلی برای برپا کردن این همه هیاهو نبودید، بلکه نوشتهها و نامههای زیادی از طرف من ارسال کردید.
هوش مصنوعی: ای کسی که در کارهایمان تنها تو سزاوار امامی، بدیها و کارهای زشت ما را در شبها نادیده بگیر.
هوش مصنوعی: شما خیلی از من عذرخواهی کردید و با زاری و گریه، مرا به سمت خود دعوت کردید.
هوش مصنوعی: شما خودتان این کار را انجام دادید، حالا چرا به این سرعت به عهد خود وفا نکردید؟
هوش مصنوعی: همان نامهها پیش من است که پیک از انجمن برایم آورده است.
هوش مصنوعی: اوضاع به گونهای دیگر شده و حالا تصمیم دارم به یثرب، شهری که در آن زندگی میکنند، بروم.
هوش مصنوعی: حر به شاه میگوید: من از آن نامهها خبری ندارم و نمیدانم چه شده است.
هوش مصنوعی: نیاز نیست که به تو بگویم که من از آن جمع نبودم و در کنار آنها حضور نداشتم.
هوش مصنوعی: فرزند مرجان به من گفت که درنگ نکنم و به راهی که به حجاز میرسد بروم.
هوش مصنوعی: من نیز در کنار تو ای حاکم بزرگوار، به جستجوی دیار کوفه میروم.
هوش مصنوعی: شاهزاده به او گفت: از من توقع نداشته باش که با وجود دردهایی که دارم، به کمک تو بیایم.
هوش مصنوعی: کسی که به حق و دلیل حکمرانی کرده است، آیا درستی دارد که از او اطاعت شود؟
هوش مصنوعی: شاه به دوستانش گفت که بار و بنه را برای سفر به سرزمین هیونان آماده کنید.
هوش مصنوعی: به سمت مرز یثرب بروید و دیگر در این مکان نمانید.
هوش مصنوعی: حر وقتی این را دید، از جا جست و بر پایه اسبی که برای شاه بود، پای نهاد.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم ای شاه خوشبخت، تو به سوی یثرب سفر کنی.
هوش مصنوعی: شهش گفت: دست از کمک به من بردار چون مادرم به شدت در حال گريه برای مرگ توست.
هوش مصنوعی: نباید بگذاری که خواستههای خودخواهانهام بر تو تسلط پیدا کند و از همراهمیام دور شوی.
هوش مصنوعی: شجاعی که خبر از پادشاه دین را شنید، مدتی در فکر فرو رفت و سپس چیزی گفت.
هوش مصنوعی: اگر غیر از تو کسی در این جمع حاضر باشد و درباره من صحبت کند، سخنانش بیمعنی خواهد بود.
هوش مصنوعی: من نیز درباره او صحبت کردم و شایسته است که نام او را ببرم.
هوش مصنوعی: اما تو سرپرستی دختری از پیامبر را بر عهده داری که پدرش، زهرا (سلاماللهعلیها) نام دارد و او را بتول نیز میخوانند.
هوش مصنوعی: من فقط به خوب سخن میگویم و صحبت کردن بد پذیرفته نیست، جز اینکه درود بفرستم.
هوش مصنوعی: این جمله به شخصیتی اشاره دارد که همسر یا همسری عالی مقام و محترم است و از نظر دینی نیز مقام و شان بالایی دارد. او به گونهای است که از طرف خداوند ستایش شده و سزاوار احترام و محبت دیگران میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی صحبتها و گفتوگوها زیاد شد، سردار به ناچار به شاه گفت:
هوش مصنوعی: اکنون میخواهی به کجا بروی؟ جز مسیر یثرب، هیچ راهی را در نظر نگیر.
هوش مصنوعی: من اکنون نامهای زیبا برای یکی از دوستانم که خسیس و بیفکر است، مینویسم.
هوش مصنوعی: آیا من در درون خودم نخواندم تا از آسیبهای تو در جنگ رهایی یابم؟
هوش مصنوعی: نمیخواهم در روز قیامت عذابی سخت ببینم، نگذارید بدنم به آتش جهنم بسوزد.
هوش مصنوعی: اگر دشمنانم حمله کنند و من پاسخ نگذارم، هیچ کمک و شفاعتی برای من نخواهد بود.
هوش مصنوعی: داور دین از او پذیرش کرد و مسیر خود را به سمت دیگر تغییر داد.
هوش مصنوعی: حر به سمت دیگری رفت و سپاه او را با تمام توان و ارادهاش به مسیر هدایت کردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.