بخش ۹۲ - دلجویی کردن امام علیه السلام ازدختر جناب مسلم و مویه گری او درمرگ پدر
زسالار بد دختری خردسال
که مانست خورشید رادرجمال
درآغوش خود شاه بنشا ختش
پدرورا بوسید و بنواختش
چو آن بی پدر کودک هوشیار
چنان مهر دید از جهانشهریار
خروشید و گفت ای مهین عم راد
که جان آفرینت نگهدار باد
ندیدم چنین مهر ازین پیش من
که بینم کنون ازتو با خویشتن
گمانم که دشمن بتیمم نمود
زمرگ پدر دهل دو نیمم نمود
شهنشه بدو گفت و بگریست زار
که ای ازپسر عم – مرا یادگار
تو را گر پدر کشته شد غم مخور
که هست تو را من به جای پدر
بگو ازچه آگاه گشتی چنین
که بابت شده کشته ی تیغ کین
بگفتا تورا هست رسمی قدیم
که اینسان نوازش کنی با یتیم
پس ازدل خروشی برآورد زار
به سوگ پدر همچو ابر بهار
دوگیسوی مشکین پریشان نمود
ره ناله از نای دل برگشود
چو مردان و زن های هاشم نژاد
شنیدند آن مویه زان پاکزاد
همه درفغان و خروش آمدند
ز مرگ سپهبد به جوش آمدند
زن و مرد آل علی هرکه بود
به سوگ سپهدار زاری نمود
دهان ها پر از ویله و سینه چاک
به جای کله بر سرتیره خاک
همه مویه گر گرد شاه آمدند
ابا ناله و اشک و آه آمدند
همه زار گفتند کای نامدار
دلیر و سپهدار و خنجر گذار
پسر عم شاه مدینه رسول
گرامی چو جان پیش شوی بتول
ستوده گهر میر رزم آزمای
نبیره ی ابوطالب پاکرای
جوانمرد عم زاده ی شاه دین
به تیغ ستم کشته ی را ه دین
زدامان شه گشته دستت رها
فرو رفته اندر دم اژدها
همه دوده را زار بگذاشته
به خلد برین رایت افراشته
که ازما بدینسان تورا دور کرد؟
که ما را دو بیننده بی نور کرد
که شه را زمرگ تو بی یار کرد
کدامین بداختر چنین کارکرد؟
دریغ آن برو جوشن پهلوی
دریغ آن سر و افسر خسروی
دریغ آن درخت گشن شاخ و برگ
که با تیشه از ریشه افکند مرگ
دریغ ای جهان را تو چشم و چراغ
که مرا را زتو بهره شد درد و داغ
تو چون کشته گشتی به شمشیر کین
مماناد بی تو سپهر و زمین
فراوان چو زین گونه کردند یاد
شهنشه به اندرزشان لب گشاد
شکیب از غم و رنج بخشودشان
ز دل زنگ تیمار بزدودشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج یک کودک یتیم به نام زسالار است که پدرش کشته شده. او در آغوش شهریار (شاه) احساس محبت و نوازش میکند و به خاطر فقدان پدرش گله میکند. شهریار او را دلداری میدهد و به او میگوید که او را مانند پدرش دوست خواهد داشت. زسالار با ناله و فغان مرگ پدرش را سوگواری میکند و دیگران نیز به او ملحق میشوند. همه بستگان و دوستان آنها با غم و اندوه به سوگ مینشینند و از خصوصیات و شجاعت پدر صحبت میکنند، در حالی که غم آنها و درد فقدانش به اوج میرسد. شهریار نیز در این میان سعی میکند که به آنها آرامش دهد و از غم و رنج آنها بکاهد.
هوش مصنوعی: از سالار بد، دختری کوچک و کم سن و سال به دنیا آمده که در زیبایی مانند خورشید است.
هوش مصنوعی: در آغوش خود، شاه با محبت پدرش را بوسید و نوازش کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن کودک یتیم و دانا، عشق و محبت را از شاه جهان مشاهده کرد، احساس عمیقی در او به وجود آمد.
هوش مصنوعی: او با صدای بلند فریاد زد و گفت: ای عم راد بزرگ، امیدوارم که آفریننده جان تو را حفظ کند.
هوش مصنوعی: من قبلاً چیزی شبیه به این محبت را ندیده بودم و اکنون این احساس را از تو نسبت به خودم تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: به نظر میآید که دشمن به نیتبیرحمی به من ضربه زده و باعث شده که از درون دو نیم شوم؛ شبیه به اینکه خبر مرگ پدرم مرا به شدت آسیبپذیر کرده است.
هوش مصنوعی: شاهنشاه به او گفت و زاری کرد و گفت: ای پسر عمو، تو یادگار من هستی.
هوش مصنوعی: اگر پدرت هم کشته شده، نگران نباش، چرا که من برای تو چون پدری هستم.
هوش مصنوعی: بگو چه چیزی باعث شد که تو به این درک برسی که به خاطر انتقام، به قتل رسیدهای؟
هوش مصنوعی: او میگوید که تو عادت دارم به اینگونه با یتیمان مهربانی کنی.
هوش مصنوعی: پس از آنکه دلش به شدت ناراحت شد، مانند ابرهای بهاری، ناگهان شروع به گریه و عزاداری برای پدرش کرد.
هوش مصنوعی: دو گیسوی مشکی به خوبی پخش شده است و صدای نالهای از عمق دل به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی مردان و زنان از خانواده هاشم صدای شیون آن پاکزاده را شنیدند، متاثر شدند.
هوش مصنوعی: همه به خاطر مرگ فرمانده به فریاد و ناله درآمدند و به شدت به هیجان آمدند.
هوش مصنوعی: هر کسی که زنی یا مردی از خانواده علی (علیهالسلام) بود، به خاطر از دست دادن سردار، به سوگ و اندوه نشست.
هوش مصنوعی: زبانها پر از سخن هستند و دلها در حال گسست و اندوه، به جای اینکه سرها بر دمی زندگی بزاوند، بر زمین میخوابند.
هوش مصنوعی: همه کسانی که به دربار شاه آمدهاند، با گریه و زاری و ناله و اشک حضور پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: همه به طور همزمان گفتند: ای بزرگ و شجاع و فرمانده که همیشه آماده جنگی.
هوش مصنوعی: پسر عموی شاه مدینه، رسول گرامی، همچون جان در پیش روی حضرت بتول قرار دارد.
هوش مصنوعی: به ستایش از ویژگیهای فرمانده شجاعی میپردازیم که فرزند نوهی ابوطالب با شرافت و پاکی است.
هوش مصنوعی: جوانمردی که نسبش به شاه دین میرسد، به وسیله ظلم و ستم جان خود را از دست داده است و در راه دین کشته شده است.
هوش مصنوعی: از دامن پادشاها، دستت آزاد شده و در درون دهان اژدها گرفتار و فرو رفتهای.
هوش مصنوعی: همهٔ کسانی که در سختی و فقر زندگی کردهاند، حالا در بهشت آرامش یافته و پرچم عزت و افتخار را برافراشتهاند.
هوش مصنوعی: چه کسی تو را اینگونه از ما دور ساخت؟ که ما را با وجود دو ناظر، به بینوری کشاند؟
هوش مصنوعی: کدامین زن بدطینت باعث شد که شاه از مرگ تو بییار و غمگین شود؟
هوش مصنوعی: آه نکنید که چه زیاد از دست رفته است، آن زرهی پهلوی و آن تاج سر شاهانه که دیگر وجود ندارند.
هوش مصنوعی: درختی که سرسبز و پرشاخ و برگ بود، افسوس که به دست مرگ از ریشه بریده شد.
هوش مصنوعی: متاسفانه، ای دنیا که مانند چشم و چراغی برای من بودی، من از تو درد و رنجی به همراه دارم.
هوش مصنوعی: وقتی که به دست دشمن کشته شدهای، مگذار که بدون تو آسمان و زمین به حالت خود ادامه دهند.
هوش مصنوعی: وقتی که مردم به یاد پادشاه از این گونه صحبت کردند، بخاطر نصیحت او شروع به سخن گفتن کردند.
هوش مصنوعی: صبر و شکیبایی باعث شد که غم و درد را از دلشان برطرف کند و از غم و اندوه پاکشان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.