دلم فدای تو باد ای نسیم عنبر بیز
به دستگیری افتاده ای چو من برخیز
چنین که چشم تو هر گوشه ای کمین دارد
چگونه دل بنشیند به گوشه ی پرهیز
زبس که آتش رخساره ی تو می افروخت
بسوخت خرمن تقوای من به آتش تیز
زدیم در خم زلف گره گشای تو چنگ
که مفلسیم و نداریم هیچ دست آویز
بیا که باده و گل را به هم برآمیزیم
ز دست حادثه ی روزگار رنگ آمیز
بیار کاسه و از می پرآب رنگین کن
زخاک پرشده بین کاسه ی سر پرویز
سوار حادثه هر سو دو اسپه می تازد
نه رخش ازو بتواند گریخت نه شبدیز
فضای سینه ام آتش گرفت مردم چشم
تو مردمی کن و آبی زدیده بر وی ریز
فضای سینه ام آتش گرفت مردم چشم
تو مردمی کن و آبی ز دیده بر وی ریز
بتاخت لشکر غم قلب سینه ابن حسام
پناه می طلبی خیز و در پیاله گریز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شوق و اشتیاق عاشقانه و درگیریهای روحی شاعر است. شاعر بیان میکند که دلش فدای معشوقش است و به شدت تحت تأثیر زیبایی و جذبه او قرار دارد. او از مشکلات و سختیهایی که از عشق و دلتنگی ناشی میشود صحبت میکند و به سراغ باده و شادمانی میرود تا از درد و رنج خود بکاهد. همچنین، او احساس میکند که در میان مصایب و غمها، نیازمند تسلی و آرامش است و از معشوق میخواهد که به او توجه کند و حالش را بهتر کند. مضمون عمده شعر به عشق، غم و تلاش برای رهایی از رنجهای درونی مربوط میشود.
هوش مصنوعی: دل من فدای تو است، ای نسیم خوشبو و دلپذیر! تو نیز مانند من به کمک و یاری آمدهای، پس بایست و برخیز.
هوش مصنوعی: جوری که چشم تو در هر گوشه ای کمین کرده، دل چگونه میتواند در گوشهای آرام بگیرد و از وسوسهها دور باشد؟
هوش مصنوعی: زیاد به خاطر زیبایی چهرهات دلم میسوزد و به همین دلیل حس پاکی و تقوای من به آتش عشق تو از بین رفته است.
هوش مصنوعی: ما در جستجوی عشق و زیبایی تو، به گیسوان پیچیدهات دست میزنیم؛ چرا که ما، بیچیز و بیکس هستیم و هیچ وسیلهای برای جستجو نداریم.
هوش مصنوعی: بیایید با هم خوشی و زیبایی را در کنار هم تجربه کنیم و از حوادث ناگوار زندگی فاصله بگیریم.
هوش مصنوعی: بیار کاسهای و آن را از شراب پر کن و رنگینش کن با خاکی که در کاسهی سر پرویز جمع شده است.
هوش مصنوعی: در هر سمت، سوار بر مشکلات با شجاعت پیش میرود و هیچ یک از اسبهایش نمیتواند از چنگ این حوادث فرار کند.
هوش مصنوعی: در قلب من آتش شعلهور شده و ای کاش نگاه تو بتواند مردم را بهتر و مهربانتر کند و قطرهای از آب چشمانت بر آن آتش بریزد.
هوش مصنوعی: سینهام پر از آتش شده است، مردم چشم تو، با نگاهت زندگی و آرامش را به من بازگردان و با اشکی که از چشمانم میریزد، بر این آتش خنکایی ببخش.
هوش مصنوعی: با شتاب، لشکر غم به قلب سینه ابن حسام حمله کرده است. ای پناه، تو باید برخیزی و به دنبال پیاله بگریزی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی برآیم با آن که برنیاید خلق
و برنیایم با روزگار خورده کریز
چو فضل میرابوالفضل بر همه ملکان
چو فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز
نبود با او هرگز مرا، مراد دو چیز
یکی ز عمر نشاط و یکی ز شادی نیز
مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤ ریز
ورا ز آمدن شب سپهر لؤلؤ ساز
چهار چیز همی خواهم از خدای ترا
بگویم ار تو بگویی که آن چهار چه چیز
به پات اندر خار و به دستت اندر مار
به ریشت اندر هار و به سبلت اندر تیز
زمن به قهر جدا کرد روزگار سه چیز
چنان سه چیز که مانند آن ندانم نیز
یکی لباس جوانی دوم امید و امل
سیم حلاوت دیدار دوستان عزیز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.